•American colt•

36 17 35
                                    

"نظرتون چیه؟"

متفکرانه به سمت استادش برگشت و سعی کرد از حالت صورتش نظرش رو بفهمه.اما خب،این آدم غیرقابل پیش‌بینی‌تر از این حرفاست!

"این تویی که باید تصمیم بگیری تاملینسون"

خودکارش رو به پشت سرش برد و اونجا رو خاروند و مردد به نگاه تحلیلگر استادش نگاه کرد...

"شما میدونید من خودمو از هیچ پروژه‌ای دریغ نمیکنم،فقط..."

آقای هارپر ابرویی بالا انداخت...

"فقط چی لویی؟مشکلی هست؟"

صدای بم استادش باعث شد نگرانیش بیشتر بشه...

"نه مشکلی نیست،فقط بعید میدونم بتونم از پسش بر بیام"

آقای هارپر نیشخندی زد...

"لویی این اولین پروندت نیست که انقدر نگرانشی،خودتو نباز پسر!"

لویی سری پایین انداخت، همچنان داشت با خودکار تو دستش ور می‌رفت...

"امیدوارم حق کسی این وسط ضایع نشه!"

آقای هارپر از جا بلند شد،دستش رو روی شونه لویی گذاشت و به آرومی فشرد.

"تو میتونی،من بهت ایمان دارم"

و بعد از لویی فاصله گرفت،به سمت در دفتر رفت در رو باز کرد،قبل از اینکه بیرون بره به سمت لویی برگشت...

"زنگ بزن بهشون تاملینسون،مطمئنشون کن پروندشونو قبول میکنی،همینجا قرار بزار باهاشون،من میرم!"

لویی 'بله'ی آرومی زیر لب گفت و با نگاهش استادش رو دنبال کرد...آهی کشید و به سمت صندلی هارپر رفت و روش نشست...پرونده پسر رو باز کرد،اولین چیزی که بهش برخورد،صورت بی‌روح پسری چشم سبز بود،که قطعا به دوربین‌های مخصوص زل زده تا چند قطعه عکس برای پرونده‌هاش داشته باشن!

اون،خب لویی نمی‌تونست انکار کنه که زیباست...ابروهای کمی نازک و بور که با اخم ظریفی مزین شده بودن،چشم‌هاش کمی درشت بودن و رنگی که تورو به خودشون جذب میکرد،زمردین‌های پسر بود...لب‌های نازکی داشت و بنظر کالباسی رنگ میومدن اما مشخص بود بخاطر مسائلی که براش پیش اومده بود رنگشون رو از دست داده بودن!

صفحه بعدی پرونده،شرح کامل وقایع ثبت شده بود،نگاه کلی‌ای به متن انداخت،چیزی که اون وسط خیلی تو چشم بود،آلت قتاله بود...(bretta 8000)،یه کلت کاملا قابل دسترس،اما نه تو بریتانیا،تو جایی مثل آمریکا...اما یه کلت آمریکایی چجوری میخواد سر از خونه یه فرد بریتانیایی در بیاره؟!

اون پسر،هری،به جرم قتل دختر همسایه‌شون،به بیست سال حبس تو اسایشگاه ایمجین کیجز،محکوم شده.تنها مدارک ارائه شده به دادگاه، کلتی بود که اثر انگشت مظنون روش حک شده بود،تارِ موی مظنون و مدادی که همه میگن همیشه تو دست هری بوده، در حالی که این مدارک برای دادگاه محکمه پسند نیستن،اما پذیرفته شدن!

𝑺𝒄𝒉𝒊𝒛𝒐𝒑𝒉𝒓𝒆𝒏𝒊𝒂(𝑳.𝒔/𝒁.𝒎)Where stories live. Discover now