Behind the mask(ziam AU)
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دام...
لیام به افغانستان فرستاده شده...... و زین پاکتی رو تو صندوق پستش دریافت میکنه که اصلا انتظارشو نداشته..... . . . . این یه شوخیه,نه؟؟! این که نمیتونه ......... اتفاق افتاده باشه؟؟!! Thanks ziam_whale_lover for your permission ♥♥♥♥
لیام خیلی دلش میخواست اون پسری که همیشه به جرم گرافیتی کشیدن پاش به کلانتری باز میشد رو ببینه .. هر چی باشه اون یه پلیسه دیگه ! کارشم دستگیر کردن مردمه شیفته ی گرافیتی های اون پسر شده بود .. خیلی قشنگ بودن .. لیام میخواست مطمئن بشه که خودشم به اندازه ی گرافیتی هاش زیباست چون معتقد بود سیرت زیبا ، یه صورت زیبا رو به ه...
Highest Ranking : #1 in zayn malik #1 in liam payne #2 in romance پایم را روی مین گذاشتهام! اگر تِکان بخورم مردهام... باید همینجا که هستم بمانم تا آخر دُنیا دُرست وضعیت ِسرباز جنگی را دارم، کنار تو و زیباییات... 👈🏻 لیام پین عاشق دو تا گوی خورشیدی بی احساسه.. چشم هایی که قراره زندگیش رو نابود کنن :) #liamTop #Ha...
-من تو اون زندان لعنتی بخاطر تو عذاب کشیدم و هرشب توی کابوسام زندگی کردم... انتظار نداری که بازم دوست داشته باشم؟ +ولی من برای همیشه دوست دارم
| completed | در جایی که شب ها به یک هیولا تبدیل می شد... و درحالی که آخرین هدفش، درست کنارش بود و نمی دید... ××××××××××××××××× +15 با اینکه می دونم توجهی نمی کنین(😂): { دارای صحنه های تجاوز، فحش های رکیک، روابط جنسی، فضای دارک...}
ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا.... ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن
[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions
من عاشق شغلمم. وقتی دور میله میچرخم، این تویی که سرگرمم میکنی لیام!
من برادرمو کشتم تا فقط عشقمو از چنگش در بیارم 🏳 مثله یه بازیِ حکم بهش نگاه کن ما حتی برادرم باشیم باز رقیبِ همیم باید همو زمین بزنیم
اشتراک بین آدمها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بیربط یا مرموز اشتراک اونها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
الان من بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم میتونی الان صدامو بشنوی؟ چون که ما میخایم اونو با صدای بلند بگیم حتی اگه کلماتمون بی معنی باشن آرزو میکنم که یه جایی،به یه نوعی هر کدوممون رو نجات بدم اما حقیقت اینه که من فقط یه پسر معمولیم
_تو یه عوضی هستی لیام پین..تو شب هارو با اون دختر سر میکنی در حالی که میگی عاشقه منی. +هی هی آروم باش زین..عشقی که من به تو دارم هیچ وقت قرار نیست تغییر کنه...حتی به خاطره شغلی که من و مجبور به رابطه با اون دخترا میکنه.
-بپرسم؟ اولین جمله و اولین سوالی که اون ازم پرسید... اون یعنی زین مالیک... کسی که منو سرحد مرگ میترسوند... وکسی که تاسرحد مرگ منو روز به روز دیوونه ی خودش میکرد... و کسی که به عجیب ترین شکل ممکن مهربون بود... کسی که من درواقع همین 24 سال سنی هم که دارم با نگاه کردن به صورت طلاییش جوان میشم... اون درست مثل یک آب بهشتیه...
جایی که لیام عاشق پسری با موهای صورتی و تاج گل میشه، همه چیز عالی پیش میره تا اینکه گلها پژمرده میشن، درست مثل اون پسر. Highest rank : 2 in short story 🧚🏿♀️ 'Persian Translation' Original story by @ziamstunes
زندگی ازونجایی تصمیم گرفت اونها باهم آشنا بشن که بهشون یه نقطهٔ مشترک داد "رقص" ✏این فقط یه داستان نیست و راجب مشکلات ترنس جندر هاس..
اتفاق افتاده با لبخندش عاشقش بشی؟ فقط با یه لبخند.. اون لبخند زیبایی داره.. اما اگه یه روز دیگه نخنده چی؟ -Zayn&Liam(Ziam) Zayn&Harry(Zarry) School..
خب شده فکر کنین بدبخت ترین ادم رو کره زمین شمایین؟ یه دقیقه خودتون رو جای من تصور کنید ... با همه شور اشتیاق رفتین مادرتون که 18ساله ترکتون کرده رو ببینید -در باز میشه و شما پسری رو میبینید که تقریبا عاشقشید و اون به شما میگه که ازتون متنفره و شما برادرش هستید -اینم دومین گناه بزرگه زندگیم ... "من عاشق برادرم شدم"
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfic...
تو دل تنگی منو نمیبینی ولی هر وقت دلم برات تنگ میشه میام پشت قلبت هی در می زنم پس هر وقت قلبت می زنه بدون دلم برات تنگ شده:)❤💛 #زیام_پالیک
" هميشه تنهايي بهتر بوده هيچوقت مجبور نيستي برأي كسي كاري كني هيچوقت كسي بخاطره مهربوني هات نميزنه تو سرت هيچوقت كسي نميتونه بهت صدمه بزنه مگر اينكه خودت كسي و راه بدي و وقتي راه دادي اين اجازرو بهش بدي كه بهت صدمه بزنه"
[ COMPLETED ] زرد و قرمز باهم گره میخورن، ولی اینجا توی یه جهان دیگه... All deserved rights to the rightful owner of the original fanfiction.
لیام : من دوست دارم زین : شوخیه جالبی بود لیام : من شوخی نمیکنم تو چی ؟ زین : متاسفانه منم دوست دارم لیام : تا ابد دوست دارم عشق من (my love ) زین : منم دوست دارم عزیزم