20

4K 619 191
                                    

تهیونگ زیر گاز رو خاموش کردو همونطور ک برای برداشتن ظرف به سمت دیگه اشپزخونه میرفت جوابش رو داد

_چی میخاستی بگی؟

_نمیدونم چرا یادم رفت میگم میتونی اون بالا شکلاتمو بدی؟

_کجاس؟ نیست ک

_هستش. همونجاس
تهیونگ به جونگکوک پشت کرده بود و دستش رو بخاطر کوتاهی قدش دراز کرده بود و توی کابینت میچرخید

_نیست جونگکوک نیست

دست از تقلا کردن برداشتو با نشنیدن صدایی از طرف جونگکوک به سمتش برگشت
اما با جونگکوکی مواجه نشد و همون لحظه متوجه کمبود چیزی روی گاز شد

_هییییییییی میکشمتت لنتییییییییییییییییی

چنگال روی میزو برداشت و بدون توجه به درد پهلوش به بیرون از اشپزخونه دوید

_کجایییییی جئونننننننن

با ندیدنش توی سالن پذیرایی به طبقه بالا دوید و با صدای قفل شدن دری پوزخند زدو همونطور ک چنگالو توی دستش میچرخوند به سمت اون در رفت

_گفته بودم بهت ک دست به دوکبوکی من نمیزنی ولی حالا بدجوری اعصابم خورده بچه خرگوش

_هننننننن؟؟؟ بچه خرگوشش؟؟؟ خودتو نگاه کن. اگ من بچه خرگوش باشم پس تو چی هستی؟ هیچ بچه خرگوشی نمیتونه هیچ حیوانی رو به فاک بده جز زالو

_زالووو؟؟؟ تو الان بهم گفتی زالوووووو؟؟ وات د شتتتت

جونگکوک همونطور ک پشت در نشسته بود و مدام دهنشو از اون غذای خوشمزه پر میکرد تا تمومش کنه جواب داد

_برو تو ایینه نگاه کن اگ زالو ندیدی هر چی میخای بهم بگو

_هیچ زالویی به فاککک نمیرهههه جئوننن.. ایششش.... چی دارم میگم من.....
توی.... لنتییییییییی بیااا بیرونننننننننننن

_مگ از جونم سیر شدمم؟

_باشه بالاخره ک بیرون میای

_هه به همین خیال باش

_اوکی اوکی از ساعات اخر عمرت نهایت لذتو ببر

_دارم میبرم دیگ لامصب این دیگ چ غذاییه انگار دارم ابر میخورم

_ابرم مزه داره انگار

_من میگم زالویی دروغ نمیگم دیگ..... (غذای تو دهنشو قورت داد)... وقتی میگم ابره منظورم نرمیشه

تهیونگ چشماشو چرخوند و چنگالو توی دستش جابجا کرد

_ببی...

_نمیخای بری؟

_....برو بمیر... دارم میرم

_الان نیم ساعته اینجا داری زر میزنی وگرنه تا الان یکی دیگ درست میکردی

๑BLUE  EYES๑Where stories live. Discover now