+ هوسوک؟ رایز اند شاین سانشاین !
هوسوک نخودی خندید و بعد از قوس دادن به بدنش خودش رو جمع و جور کرد تا به یونگی که روی صندلی کمک راننده، کنارش نشسته بود نگاه کنه. دوباره خندید و با دست موهای یونگی رو نشون داد.
- موهای تو زیباترین چیزیه که میتونم بعد از بلند شدن از خواب ببینم. درست مثل یه بچه گربه شده که مامانش لیسش زده و موهاش رو بهم ریخته!
یونگی با تصور لیسیده شدن صورتش رو جمع کرد و توی آینه به موهاش نگاه کرد.
+ آه گوه توش! اگه یک کلمهی دیگه دربارهاش حرف بزنی خفهات میکنم. من مثل تو نیستم که توی هر شرایطی جذاب باشم.
یونگی تمام جرعتش رو جمع کرده بود تا کاری که دفعهی قبل هوسوک توی همین موقعیت انجام داده بود رو انجام بده و بهش ابراز علاقه کنه.
اون روز هم مثل الان بعد از خوردن کلی اسپرایت به پاتوق یونگی اومده بودن و توی ماشین کنار همدیگه خوابیده بودن؛ همون روزی که یونگی فهمید عاشق هوسوک شده.
هوسوک چشمهاش رو گرد کرد و با لحن شوکه و ساختگیای گفت:
- تو الان گفتی من جذابم؟
یونگی صورتش رو برگردوند نگاهش رو از پنجره به بیرون دوخت. با صدای ضعیفی گفت:
+ فقط راه بیفت، کلی کار هست که باید انجام بدیم. همین الان هم کلی وقت تلف کردیم.
- اما من گرسنمههه!
پسر مو خاکستری یکی از بستههای شکلات شیری رو به سمتش گرفت. چشمهای هوسوک با حالت بچگانهای برق زدن و شکلات رو از دست یونگی قاپید.
- سلام خوشگله، فقط نگاش کن... میدرخشه!
+ اندازهی یه خرس که میخواد به خواب زمستونی بره شکلات خریدیم.
همون طور که گوشهی روکش شکلات رو میکند تا بتونه اون چیز خوشمزه رو از توی پلاستیک محافظش دربیاره گفت:
- سنجابها هم خواب زمستونی دارن، باید انرژی ذخیره کنم.
لبهای یونگی ناخودآگاه جلو اومده بودن.
+ نمیخوام چاق شی.
- نگران نباش من پر از عضلهام، به این راحتیا چاق... نمیشم.
وسط حرفش گاز بزرگی از شکلات تختهای سفید رنگ زد و چشمهاش رو با رضایت بست.
+ باز هم باید برام برقصی، این جوری اون همه چربی و قندی که با این شکلاتها خوردی به یه دردی میخورن.
هوسوک سرش رو برگردوند و سعی کرد شکلاتی که لای دندونهاش گیر کرده بود رو نادیده بگیره.
YOU ARE READING
ᯓ 𝐋𝐢𝐟𝐞 𝐎𝐟 𝐀 𝐑𝐚𝐜𝐞𝐫
Fanfictionᯓ Street Race S1 [ Completed ] مین شوگا؛ رئیس سرد منطقه غربی. کسی که توی زندگیش فقط جای پدال گاز، طعم آمریکانو و کم خوابی رو خوب میشناسه و گوشه چشمی به کلمه سه حرفی "عشق" ننداخته -این یه دروغه، دروغ محض. اون عاشق ماشینش و شرط بندیهای شبانهست- شاید...
ᯓ 24: Plan changed
Start from the beginning