-الان نخونش...وقتی بخون که دلت برام تنگ شده
+پس فکر کنم هیچوقت نمیخونمش ، چون عمرا دلم برای چوب خشکی مثل تو تنگ بشهاون قیافهی جدیش ، همون قیافهای که توی اوج جدیت کلی حرف داره ، همون قیافه رو میگم...من عاشق اون قیافشم و الان داره با همون چهره نگام میکنه
دفتر رو به آغوشم فشردم و لبامو بیشتر به پایین انحنا دادم-با عموم صحبت میکنم و خیلی زود میام دنبالت
+لازم هم نیست عجله کنیآروم پلک و با شیطنت ولی دلتنگی نگاهش کردم
تموم تلاشمو کردم تا لبخند شیطنتیم روی لبام نشینه+یادت رفته بهت گفتم یانمنگ پر از دخترای قشنگه ... بهتره قبل از تعهد کمی خوش بگذرونم
پوف
نگاهش پر ازتاسف بود و این نگاه حرصمو درآورد
برای من تاسف میخوری؟فاصلهی سرامون رو کمتر و شرور توی چشمای بیحسش نگاه کردم+درضمن پسرای خوشگلیـ...امـم
هیچوقت
تکرار میکنم ، هیچوقت و به طور دقیق نمیتونم بفهمم توی سرش چی میگذره و الان ، به نظرتون چرا ساکت شدم؟
به خاطر یه بوسهی گرم؟
به خاطر یه بوسهی عاشقونه؟
نه شما سخت در اشتباهید اون دهنمو با طلسم سکوتش بست و چی ، من ظایع شدم و دارم آتیش میگیرمبا اخم نگاهش و محکم با مشت به سینهاش کوبیدم
با دهن بسته هرچی فحش میتونستم بهش دادم و اون چیکار کرد؟بله اون نیشخند تحویلم داد.عجب وداع عاشقانهای شد ، حتی فکرشم نمیکردم
با دلخوری نگاهمو ازش گرفتم و باز روی تخت خوابیده ، داخلش فرو رفتم
-لذت میبری؟
با نگاهی عصبی و سوالی ، مردمک چشمامو به سمتش چرخوندم
-از اینکه اذیتم کنی ، لذت میبری؟
نفس عمیقی کشیدم و رومو ازش گرفتم
معلومه که لذت میبرم
اصلا اگه میشه لانژان چوب خشکمو که فقط و فقط در برابر من واکنش داره رو اذیت کنم و لذت نبرم؟
اصلا از لذت هم فراتره+هـــــــــیــــــــــنـ....
با خیمه زدن لانژان روم هینی کشیدم و متوجه شدم که طلسم باطل شده
لانژان به سمت لبام و با لب هاش لبامو به بازی گرفت
دلم براش تنگ میشه ، برای چوبخشک بودنش ، برای حرص خوردناش ، برای چشمای سرد ولی عاشقش و برای...
دلم الانم براش تنگ شده
دلم نمیخواد لباشو رها کنم ، نه الان که بوسهی پر از دلتنگی و عاشقانمون به کشتی زبونامون توی دهن من ختم شده
دلم نمیخواد ولی اگه چنگ میزاره؟*ارباب وی لطفا عجله کنید...
با کلافگی از میوهای که جز برای خودم ، برای بقیه ممنوعه است و حتی اگه فردی بهش فکر کنه چشماش رو در میارم...از لب های تو پر و قشنگش جدا و بیتوجه به روبان گرمی که الان سردشده بود و از دهن من به دهن لانژان متصل بود (روبان:آب دهانشان) ، کلافه فریاد کشیدم
YOU ARE READING
"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامهی سریال (فصل اول)
Fanfiction📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: در حال نوشتن...⏳🤍 📌وضعیت فصل سوم: متوقف شده.🪧🤎 -چرا به من کمکم میکنی ؟! + از یه چیزی پشیمونم -از چی پشیمونی؟! -توی شهر بدونشب ، من کنارت نایستادم "دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم" این فف ادامهی سریا...
S01|E25-26
Start from the beginning