Chapter 13 : Madness

363 66 50
                                    

WARNING : This chapter contains sexual content!! If you are uncomfortable with reading smuts then don't read! Thank you and enjoy 💦🔞🤍
..

❬ ➵ D.O' POV ❭

تارهای خوش حالت موهاش..
لمسِ بند بندِ انگشتاش..
صدای نفساش..
حلقه ی دستاش..
عطر شیرینِ تنش..
شکلات همیشه تلخ چشماش..
سردیِ جسمش..
نرمی و لطافتِ پوستش..
و اما-تک پازلِ گمشده ی لبام..!
لباش!...-لبایِ درشت و صورتیش.
مثلِ کفش و جوراب...
مثلِ ماهی و دریا..!

آه..فاک!...
از تایم خوابم گذشته و دیگه دارم هزیون میگم‌‌..

درحالی که سفت مثل یه عروسکِ دوستداشتنیِ بی جون بغلش کرده بودم، آروم دستمو پشت دستش کشیدم، ولی درست قبل از اینکه با خودم زمزمه کنم "شب بخیر کایا!"، با بیرحمی دستشو جابه‌جا کرد و گفت "موقع خواب دست به من نزن چندشم میشه!"

اوه..؟ ولی ما الان تو بغل همیم! آه..

بعضی موقع آدم به جایی میرسه که همین حالِ بدش، حالِ خوبشه..! من الان دقیقاً همونجام...ولی روزی که تسلیم سرنوشت شی،...فاک-تازه میفهمی تنهایی یعنی چی...

با تازیانه و زخمِ جدیدی که به روحِ خسته و سرگردونم زد، عبوسانه لبامو روی هم فشردم و تیغِ نگاهِ دلخوردمو سمتش گرفتم، بهش چشم دوختم و با خودم گفتم "خدایا میشه ازت خواهش کنم صبح بیدارم نکنی؟" ...

-

"فسقلی بلند شو..!!"

صداشو کنارم می‌شنیدم...اون همین نزدیکیا بود..به سختی پلکایِ بهم چسبیده‌مو از هم باز کردم...-شناور بودنش در ذرات نور...صورت درخشان و خطِ فَکِ خوش تراشش...مژه و موهایِ سیاهش...جفت تیله های شکلاتیش و موهایی که اطرافم ریخته بودن..جلویِ دیدمو گرفته بود و نمیتونستم نگاهمو ازش بدزدم...نمیتونستم نفسی جزء عطر نفساش بکشم!

لعنت بهت..کیم جونگین دو قطبی.

انگاری بین منو تو...،
یکیه عینِ منو تو..!

میدونی..
الان به همین گیجی خوشم!...
آره دهنت سرویس کیونگسو!-
نه، نه...تبریک میگم کیونگی! تو تمامه شبو تو بغل کیم فاکینگ کای به صبح رسوندی!-واقعاً واااو!! تو الان سه هیچ از همه جلویی!!

لباشو به نرمی روی هم فشار داد و لب پایینش رو گاز گرفت..برای چند ثانیه نگاه پُر خواسته‌شو به لبام دوخت و با مکث طولانی مدتی، زیرلب گفت "سو.." و تمامش ختم شد به قفل شدن فَکش..

چشمامو تاب دادم و با صدای ضعیفی گفتم "میخوای منو ببوسی یا قصد داری تمام روز به لبام زل بزنی کیم؟!"

گوشه ی لبش بالا رفت و گفت "نچ..بجنب تنبل، همه پایین منتظر توان"

از روم کنار رفت و نگاهی به تخت هایِ خالیِ دورم انداختم! اینا کی بیدار شدن؟ پس چرا کسی منو بیدار نکرد...!

Midnight (Chanbaek Ver.) S1Where stories live. Discover now