جیمین رو به یونگی گفت و اخمی به پسر کرد...
*فقط سوال کردم... آخه دیدم وسط مراسم جا گذاشت رفت بیرون...
/جدا!؟
هوسوک متعجب پرسید و جین ادامه داد...
÷آره منم دیدمش... وقتی داشتی سوگند می خوردی...
هوسوک سری به نشونه ی فهمیدن تکون داد و آه نامحسوسی کشید...
تهیونگ اما خسته از کل کل کردن با جنی از روی صندلی بلند شد و سمت نامجون رفت...
لیسا همراه با بقیه ی مهمون ها حرف می زدن و می خندیدن و نامجون تنها روی صندلی نشسته بود...
کنارش نشست و نگاه متعجب پسر رو دید...
$چرا اومدی اینجا بشینی!؟
_روز عروسیتون... جونگ کوک چیز دیگه ای بهت نگفت!؟
نامجون نگاهی به صورت بی حس برادرش کرد...
اون چیزی می دونست!؟
$تا جایی که یادم میاد نه... چطور!؟
_فکر می کنی اگه مهره های شطرنج بودیم... تو کدوم مهره بودی!؟
$وزیر!؟ به هر حال من دست راست بابا حساب نمیشم!؟
_بابا!؟
تهیونگ زمزمه کرد و لب هاش رو با زبونش تر کرد...
_یعنی بابا خودشو شاه می بینه!؟
$به نظرت نمی بینه!؟
_من حس خوبی به خانم جئون ندارم...
نامجون از این حرف ناگهانی تهیونگ، ابرویی بالا انداخت...
$چطور!؟ چون با ازدواجتون مخالفه!؟
_نه دقیقا... قبلا خیلی داد و بیداد می کرد تا جونگ کوک رو ازم بگیره... و الان... هیچ کاری نمی کنه... این قضیه به نظرت عجیب نیست!؟
$به هر حال وقتی فهمیده قرار نیست دادگاه جداتون کنه واسه چی الکی انرژی مصرف کنه!؟
_به نظرت انتقام نمی گیره!؟
$فیلم زیاد می بینی!؟
_هان!؟
با دیدن چهره ی گیج شده ی تهیونگ تک خندی کرد و سرش رو تکون داد...
$میگم فیلم زیاد می بینی که فاز کارآگاهی برداشتی!؟
_من وقتی واسه فیلم دیدن ندارم...
تهیونگ صادقانه و گیج گفت و نامجون آب دهنش رو قورت داد...
$خب حالا بر فرض بخواد انتقام بگیره... از تو می گیره نه!؟
_مادرت چطوری مرد نامجون!؟
نامجون با شنیدن اون حرف اخم غلیظی کرد...
تهیونگ با دیدن اخم های در هم پسر دوباره به حرف اومد...
_شاید اون آقای کیم رو مقصر مرگ خواهرش می دونه... و بخواد ازش انتقام بگیره...
YOU ARE READING
Irreparable mistake(KV)
Fanfictionتو جامعه ای که سرنوشت ازدواج همه رو دستگاه زوج یابی براساس اطلاعات فردی تعیین میکنه... چه اتفاقی میوفته اگه اطلاعات یه نفر اشتباه بشه؟ ₹₹₹₹₹₹₹ 🚫نام : اشتباه جبران نشدنی 🚫کاپل اصلی : کوکوی 🚫کاپل فرعی : جینهوپ , یونمین , ناملیسا 🚫ژانر : درام , رمن...