روی مبل قرمز رنگ کنار مرد مشکی پوش نشسته و بین بادیگاردا‌ محاصره شده بود در حالی که کوک مثل مادر فولاد زره روی مبل رو به رویشون‌ نشسته بود و با یک من عسل هم نمی شد خوردش .

: جئون ، خیلی وقته که همو ندیدم مثل اینکه کارت خوب گرفته .

نگاهش‌ رو از ته‌ و گرفت و به اینوو‌ داد : چرا؟ از اینکه ازت جلو زدم ناراحتی؟

قه‌قه‌ ایون وو‌ بلند شد ، با یک‌ دست شونه‌ تهیونگ رو ماساژ وار فشار می داد و جام‌ شراب رو توی دست هاش می چرخوند : تا وقتی نمی تونی تولت‌ رو درست حسابی جمع کنی از من جلو نزدی نظرت چیه برای خودم برش دارم ؟ می دونی برای من اسونه‌ .

و دوباره همون‌ اتفاق دفعه قبل افتاد ، موادی که از راه بوسه وارد دهنش شد و به سرفه انداختتش ، مثل اینکه لب هاش خیلی طرف دار داشت وگرنه‌ راه های دیگه‌ ای هم‌ واسه مواد دادن‌ به یه نفر هست‌

صحنه واقعا صحنه جالبی بود . صورت قرمز شده و چونه و لب های خیس از شراب تهیونگ که بین تنها یک دست ایون وو‌ فشرده میشد و لب هایی که هنوز نزدیک هم بودن و با حرف زدن ایون وو‌ بهم‌ می خوردن جوری که می تونستن‌ نفس های هم رو نفس بکشن‌ ، نفس های لرزون‌ منقطع کوک و نفس های پیروز و پر شوق ایون وو

: افرین‌ پسر کوچولوی‌ من ، دلت‌ یه ددی جدید‌ می خواد؟

یقه‌ ایون وو‌ از پشت کشید شد و ازش فاصله گرفت ، عمرا جونگ‌کوک بیکار می نشست‌ و می ذاشت به حریمشون‌ تجاوز بشه : تو خودت نیاز به یه شوگر ددی‌ داری پس بکش کنار، زیرمی‌ برادر .

ظاهرا شازده پسرمون مشکل داشت چون خنده هاش دوباره بلند شد و اینبار با پاهایی‌ که روی مبل دراز شده بودن‌ عضو برجسته تهیونگ که از روی شلوار چرمش‌ معلوم بود رو هدف گرفت .
: منو نخندون‌ بیبی بانی تو الان تو قلمرو منی .

: چی می خوای؟

: اوه، خوشم اومد ، از قبل تیز تر شدی .

ایستاد و با سر به افرادش اشاره کرد تا تهیونگ رو از اونجا ببرن : تنها راجبش حرف می زنیم‌ .

___________________________________________

تمام مدت داخل ماشین کوک‌ نشسته بود درحالی که چندتا گولاخ اطراف ماشین بودن تا کوک برگرده ، و شکر خدا بالاخره بعد دو فاکینگ‌ ساعت برگشت و حقیقتا خیلی بیچاره به نظر می رسید ؟

: ته ایندفعه جوری ریدی که با بیل هم نمیشه جمعش‌ کرد چه برسه به ابی که همیشه قطعه‌ .

اولین کاری که کوک‌ موقع نشستن روی صندلی راننده کرد کوبیدن سرش به فرمون بود .

از صدای بلندش هینی کشید و سریع صورت کوک رو توی دست هاش گرفت تا ببینه چه بلائی سر خودش آورده و از اون ور هم کوک با ناراحتی به تهیونگ نگران که مشغول فوت کردن پیشونیش بود نگاه می کرد : آخه واسه چی اومدی اینجا ؟

I found a daddy just for myself ( kookv version )Where stories live. Discover now