Lady Lazarus (After Part)

Start from the beginning
                                    

So I fly ′em all around the world
پس من اونا رو اطراف دنیا به پرواز درمیارم

And I let them think they saved me
و میذارم فکر کنن منو واسه خودشون نگه داشتن

They never see it coming
اونا هیچوقت نمیتونن پیش بینیش کنن

What I do next
که قدم بعدیم چیه

This is how the world works
کار دنیا همینجوری پیش میره

You gotta leave before you get left
تو باید ترکشون کنی قبل از اینکه ترکت کنن

I can feel the flames on my skin
میتونم شعله ها رو روی پوستم احساس کنم

He says, “Don’t throw away a good thing”
اون میگه: “چیزای خوب رو دور ننداز”

But if he drops my name, then I owe him nothing
اما اگر اون اسم من رو از بین ببره، پس من هیچی مدیونش نیستم

And if he spends my change, then he had it comin′
و اگه منو تغییر بده، پس اون داشت میومد

They say I did something bad
اونا میگن که کارِ بدی کردم

Then why’s it feel so good?
پس چرا اینقدر حس خوبی داره؟

They say I did something bad
اونا میگن که کارِ بدی کردم

Then why′s it feel so good?
پس چرا اینقدر حس خوبی داره؟

Most fun I ever had
بهترین لذتی بود که تا حالا داشتم

And I’d do it over and over
و من اون کارو بارها و بارها انجام خواهم داد

And over again if I could
بعدش هم اگه تونستم، بازم دوباره انجامش میدم

It just felt so good, good
اون فقط یه حس خیلی خوبی داشت، خوب

They’re burning all the witches even if you aren′t one
اونا همه جادوگرهارو دارن اتیش میزنن، حتی اگه تو یکیشون نباشی

They got their pitchforks and proof
اونا ابزار و مدارک خودشون رو دارن

Their receipts and reasons
دلایل و منطق خودشون رو دارند

They′re burning all the witches even if you aren’t one
اونا همه جادوهارو دارن اتیش میزنن، حتی اگه تو یکیشون نباشی

و بانو لازاروس، یکی از شخصیت‌های انجیل هست که از دنیای مردگان، برمی‌خیزه. شاعر معروف سیلویا پلت یک شعر فوق‌العاده در وصف شخصیت بانو لازاروس مینویسه؛ ترجمه‌ی تکه‌هایی از این شعر رو اینجا آوردم که بی‌ارتباط با خط داستانی نیست.

بانو لازاروس

باز، باز مرتکب شدم من
از هر ده سال یک بار این کار را می کنم

نقاب از چهره ام بردار ای دشمنِ عزیز
ترساندمت نه ؟

دماغ و گودی چشم ها و دندان های مرتبم، ترشی نفسم
همه در عرض یکروز گم و گور می شوند

به زودی تن و گوشتم را که گورم به رگ زده بود (خورده بود)
دوباره با من خواهد بود هنگام رفتن به خانه ام
و من زنی خندان و فقط سی ساله
مثل گربه ای که ۹ جان دیگر برای مردن دارد

Delibal [Z,M]Where stories live. Discover now