تهیونگ عمدن این کار رو نکرد.
یهو هوش و حواسش رو از دست داد و حتی نفهمید چکار میکنه.
خسته تر از اونی بود که بتونه تصمیم بگیره.
واقعا شکسته و نا امید بود.توی یه همچین موقعیتایی، آدمایی که دلشون شکسته، نمیفهمن چکار میکنن. فقط میخوان به دردشون پایان بدن.
یونگی و جیمین ازش نپرسیدن که چرا اینکارو کرده یا اینکه آیا واقعا میخواسته انجامش بده یا نه.
نمیخواستن با سوال پرسیدن حالشو بدتر کنن.
تهیونگ باید قوی میشد.
سلامت روح و روان هم مثل سلامت جسمانی مهمه.منظور قدرت دیک بزرگه☻
ادامه دارد...
دوستی ته با جیمین و یونگی بهش کمک کرد که تسلیم نشه.
مهم نیست چقدر قوی باشی، باز هم به افرادی نیاز داری که کنارت باشن.
یکی از اعضای نزدیک خانواده من یه نجات یافته از سرطانه و تجربه من نشون می ده که علاوه بر سبک زندگی سالم و نگاه مثبت به زندگی، شوخ طبعی و خنده نیز بخش مهمی از درمانه.
اسپویلر:
دیگه هیچ فلش بکی وجود نداره، خوب شدن تهیونگ آخرین فلش بک بود، بنابراین تمام قسمت های زیر زمان حال خواهند بود و قسمت بعدی به کاربر juliettkilo برمی گردد و این بار دکتر کیم متوجه می شود که آن مرد مرموز کیست.
سرانجام! آه بله، و در اسپویلرهای قسمت قبلی اشاره کردم که آنها باید "با عواقب حادثه آتش سوزی زنده روبرو شوند" من برای آن یک امتیاز داشتم اما در این قسمت نمی گنجید، بنابراین تصمیم گرفتم آن را به قسمت بعدی منتقل کنم. . در واقع، دلم برای تعاملات کیم و جئون تنگ شده است.با تشکر از همه برای این که خوندنش و منتظر بودن! روی قسمت بعدی کار خواهم کرد.
گایز اواخر ماه آینده شما را می بینیم.((یعنی آخرای ماه نوامبر. و الان اوایل اکتبر هستیم و آپی در کار نبوده.))
YOU ARE READING
MY ONLY ONE. AU
Fanfictionفوتو استوری "ما دوست بودیم دوستای صمیمی بعد من عاشقت شدم و تو هم اینو میخواستی!" فوتو استوری ترجمه شده! نمیدونم میشه بهش گفت وبتون یا نه ولی سبکش رو دوست دارم. داستان متمرکز روی تهکوکه. هنوز در حال اپه و نمیدونم قراره کاپل دیگه ای هم داشته باشه. و...
PART 40. Invisible Scars
Start from the beginning