🔥دوزخی 3🔥قسمت هفتاد و پنج

Start from the beginning
                                    

ییبو در حینی که نگاهش را به روی ساران و اساتیدی که در میدان دیدش قرار داشتند می چرخاند، گفت: ورود ساران و اساتید والا مقام جاوانا رو به قلمروی کالمن، خوشآمد می گم...این نخستین جلسه ی کاریِ کالمن و جاوانا هست که در این جا برگزار می شه...

نگاهش را به روی سار اعظم برگرداند و جمله اش را تکمیل کرد: امیدوارم که بتونیم به تفاهم و نقاط مشترک زیادی دست پیدا کنیم!

سار اعظم نیز در پاسخ، لبخندی محو اما نسبتاً گرم به روی لبانش نشاند و در پاسخ، لب گشود: من، سار اعظم جاوانا، از طرف ساران و اساتید جاوانا، خوشامد گویی شما رو می پذیرم و امیدوار هستم که بتونیم به نقاط مشترک زیادی برسیم و روابط سودمندی رو با همدیگه آغاز کنیم!

در این میان، اساتیدِ کاتب و کاتبان کالمن، مشغول نگارش تمام آن چه که در جلسه گفته می شد، بودند و هر آن چه که از دهان شاهان خارج می شد، نگارش می کردند.

به نظر می رسید حال و هوایی که بین شاهان وجود داشت؛ پس از این خوشآمد گویی، در حال سبک تر شدن بود و مجال این را می داد که انرژیشان را بیش از پیش، نگه بدارند.

پس از اتمام سخن سار اول، لبخندی‌ محو به روی لب های شاه ییبو نقش بست. در حینی که نگاهش را به روی ساران می چرخاند، صحبت کرد: این پیشنهاد صلح، ابتدا از سمت کالمن بود...از اون جایی که جاوانا، هم موافقت کرده که حملات و دشمنیِ بینمون به پایان برسه و هم چنین با اومدن به کالمن برای برگزاری اولین جلسه ی کاری، مخالفت نکرده...پس مایلم که شما صراحتاً شروع به صحبت کنین...چه شروطی برای صلح با کالمن دارید؟!

در این میان، اساتید و مقامات، با دقت هر چه بیشتر به نگارش صحبت ها و شروط مشغول بودند.

ابتدا سار اعظم جواب داد: از ملاحظه و درک و بالای شما ممنونیم...همون طور که اشاره کردید، جاوانا و کالمن مدت زیاد و متمادی هست که به صورت پنهانی و آشکارا مشغول جنگ با همدیگه هستن و همین مورد، خساراتی رو به صورت مقطعی و منطقه ای به ما وارد می کنه.

ییبو که با دقت به صحبت های او گوش می داد و واضح بود نظری مغایر با او ندارد، به آرامی سرش را به نشان تأیید حرکت داد که این جا بود ادامه ی صحبت ها، توسط سار دوم ادا شد!

سار دوم شروع به صحبت و تکمیل سخن سار اعظم کرد: اولین و مهم ترین شرط جاوانا این هست که این جنگ ها و درگیری ها با نظارت کاملِ شخصِ شما به پایان برسن!

ییبو که عمیقاً و سر تا پا برای معشوقش، چشم و گوش شده بود با همان جدیتی که در چشمان سرخش نمایان بود به او نگاه و به صحبت هایش توجه می کرد.

پس از اتمام صحبت های جان، نگاهش را به آرامی پایین سراند و به نرمی سرش را به نشان تأیید حرکت داد!

در ادامه، سار سوم نیز صحبت کرد و سخن سار دوم را تمام ساخت: در ازای این درخواست، جاوانا هم همین کار رو در قبال شما انجام خواهد داد...غالب درگیری های منطقه ایِ ما در این چند روز گذشته کمتر شدن...ولی مطمئن باشید که تا چند وقت دیگه تعداد درگیری های منطقه ای، به صفر می رسن.

Dweller Of Hell Where stories live. Discover now