تهیونگ:کوک چرا جواب نمیدی؟

کوک: پس من چی؟

تهیونگ:چی؟؟؟

تصمیم گرفتم رک باشم و حرفامو بزنم..شاید دیگه زمان نباشه بگم

کوک:تو خوشحال میشی دوس پسرت یهو بگه با یه نفر که ازش متنفری رل زده؟

تهیونگ:من که دوس پسرت نبودم

با این حرف اشکم سرازیر شد و بلاخره زانوهام سست شد و روی زمین افتادم

کوک:پس چی بودی؟

تهیونگ:فقط دوست =)

فقط دوست..من عاشق دوستم بودم؟نه اون دوس پسرم بود...ما کاپل بودیم..ما قرار بود تا ابد باهم باشیم

کوک:پس تکوک؟

تهیونگ:اون فقط بخواطر می یونگ بود..بهتم که گفتم ما فقط نقش بازی میکردیم

کوک:یعنی این همه مدت من سرکار بودم؟یعنی عاشقم نبودی؟

تهیونگ:معلومه که نه...من گی نیستم...من کثیف نیستم که عاشق همجنسم شم

کوک:باشه

کوک:خوشبخت باشی

کم کم بدون اینکه بدونم صدای هق هقام بلند شد

یهو دیدم مامان وارد دسشویی شد و با دیدنم رنگش پرید و اومد پیشم:چیشده پسرم؟؟؟

نمیدونستم داره اطرافم چه اتفاقی میفته..حتی نمیتونستم جواب بدم
مامان گوشیو از دستم گرفت و پیامارو خوند و متوجه میشدم کمکم اخمش توهم میرفت و دستاش میلرزید

مامان:تو..تو توی گوشیت چه غلطی کردی
اخرشو داد زد و باعث شد از جا بپرم

مامان:تو یه همجنسباز کثیفی؟چطور بهت افتخار میکردم وقتی انقد نجسی بچه؟تو هنوز ۱۴سالته
صداش بالا و بالا تر میرفت

مامان:بگو از کی انقد لجن شدی

بابا و سوهیونم اومدن

بابا:چیشده؟

مامان اصلا محل به اونا نداد و یه سیلیه محکم زد تو گوشم:میگم بگو از کی تاحالا انقد لجن شدی هرزه؟

بدنم اینبار از ترس میلرزید...سعی کردم درست جواب بدم:ما..مان من..لجن نیستم

سیلیه دوباره باعث شد لرزش بدنم بیشتر شه که بابام اومد و بغلم کرد:بسه دیگه!بگو ببینم چی شده..چرا انقد میزنیش؟
بابامم صداشو بالا اورد

مامان:هه..من و تو وقتی که فک میکردیم این هرزه داره درس میخونه اون داشته با یه پسر لاس میزده..این پسر حرومزادت همجنسبازه

دیدم که رنگ بابا پرید

من:ل..لطفا بهم..گوش ب..دید

بابا:هیچی نگو

سوهیون:خاله بسه..چه عیبی داره؟اینجوری میکشینش

مامان:تو هیچی نگو

از خودم متنفر بودم..بخواطر اون تهیونگ عوضی من سهون هیونگ رو از دست دادم..اعتماد خوانوادمو از دست دادم...غرورمو از دست دادم و خدا میدونه دیگه چیو از دست بدم

بابا منو رها کرد و از دسشویی خارج شد

من:مامان..من..پشی..مونم

مامان:اون دهن نحصتو ببند
و گوشمو گرفت و بلندم کرد و از دسشویی بیرون برد٬
فقط گریه میکردم..دلم برای خودم میسوخت..زندگیم تباه شد..کل ارزوهام به باد رفت

🐰🐯🐰🐯🐰🐯🐰🐯🐰🐯🐰
خیلی ازین پارت بدم میاد😔
به نظرتون آینده کوک چی میشه؟
ووت یادتون نره 💔

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now