و هری نگران دندونای کوچولوش بود و هنوز مسواک مناسبی
براش پیدا نکرده بودن و اون مجبور بود با برس ابرو
کوچولویی که دختر بچه ها باهاش بازی میکردن مسواک بزنه.درسته کاتونیا شهر بزرگی بود و آدم ها و موجودات مختلفی
توش زندگی میکردن اما پیدا کردن همه وسایل رفاهی و مورد
نیاز در ابعاد لوتن و اندازه مورد نظرشون کار خیلی سختی
بوداونا هفته هاست دارن تلاش میکنن خونه رو مناسب زندگی
هردوشون بکنن ...بهتره بگیم فقط هری تلاش میکنه چون اوصولا لوتن بجز
خندوندن هری و شیطنت و خرابکاری کمک دیگه ایی نمیکرد._میشه لیست رو ببینم؟
لوتن با حرف هری دوباره رو در داشبورد پرید و رفت داخلش
قاب عینک و خودکار و جعبه ادامس رو انداخت بیرون که ناله
هری رو دراورد و بعد با لیست خریدشون اومد بیرون و خودشو
بالای داشبورد کشید.دستشو به شیشه جلویی گرفت و اروم به طرف فرمون و هری
رفت و تو نزدیک ترین فاصله نشست و لیست رو بالا و رو به
گرفت تا بتونه بخونتش.اگه هرکس اونا رو از بیرون میدید فکر میکرد لوتن فقط
عروسکه و هری داره با خودش حرف میزنه .
هری لیست رو خوند و دستشو برای لوتن گرفت تا کمکش کنه
بیاد پایین.اما لوتن خودشو کشید عقب و سرشو به معنی نه تکون داد.
میخواست همونجا بشینه ... از اونجا بهتر هری رو میدید.از اون وقتایی که هری کاملا تو دیدش نبود متنفر بود.
ولی نشستنش اونجا ، وقتی که همراه با اهنگی که از رادیو
پخش میشد اصواتی رو زمزمه میکرد و میو میکشید و پاهاشو
تکون میداد و برای هری شکلک در میاورد،
حواس هری رو از رانندگی پرت میکرد._لو..تن نکن
هری خندید وقتی لوتن با قسمت
i dont wanna live forever
آهنگی که پخش میشد چشماشو چپ کردو زبونشو بیرون
انداخت و ادای مردن دراورد.
یا وقتی که با اهنگ
Shape of you
میرقصید و مسخره بازی در میاورد و تمام قسمت های you رو
به هری اشاره میکرد .با صدای بلند میخندید و چشماش از اشک پر شده بود و
ته دلش خدا رو شکر میکرد که جاده خلوت بود...اما اوج فاجعه وقتی بود که لوتن سر قسمت
Come on be my baby come onبه خودش اشاره کرد...
دیگه نتونست ادامه بده و گوشه خیابون پارک کرد
هر دو با صدای بلند قهقهه میزدن.یکی روی فرمون خم شده و اون یکی دراز کشیده رو داشبورد.
بعد از چند دقیقه که از شدت خندشون کم شد
لوتن بلند شد و هری اشک گوشه چشمش رو پاک کرد._من بیبی تو باشم ؟؟ پسر تو کلا دو وجبم نیستی
لوتن زبونشو براش در آورد و انگشت فاکشو سمتش گرفت.
خب اونا سر این قضیه قد و تفاوت سایز با هم کنار اومده
بودن و حساسیت لوتن کمتر شده بود.
YOU ARE READING
Louten~[L.S]
Fanfictionیه اتفاق ساده و کوچیک باعث شد زندگی هری برای همیشه تغییر پیدا کنه . چه خوبه که از اتفاق های ساده و کوچیک ساده رد نشیم. این شما و این داستات زندگی هری و هم خونه جدیدش هم خونه ایی که از یک جعبه کفش کنار خیابون ، راه به آغوش گرم هری پیدا کرد. به زندگی...