The Monster Under My Bed[Chan...

By Healing8812

15 7 2

به خودم که اومدم، یکی منو جوری درآغوش گرفته بود انگار اولین آدمیه که بعد از پایان دنیا دیده... کاپل :چانبک ژا... More

Chanbaek

15 7 2
By Healing8812

_اون باید بفهمه که اون بیرون هیچ چیز منتظرش نیست!!

صدای داد زدن هیون هی، مادرم، کل خونه رو پر کرده بود و من با هر کلمه اش بیشتر خودمو بغل میکردم و سعی میکردم بی‌صدا هق بزنم.

این تنهایی بهم تحمیل شده، از طرف اون زن. کسی که مادرمه ولی چرا نمیخواد یکم مهربون تر یا حتی منطقی تر باشه؟ محض رضای خدا!!

صدای کوبیدن در اومد و یکم بعد روشن شدن یه ماشین و دور شدنش.

اتاقم غرق در تاریکی بود و همین باعث میشد با خیال راحتتری دراز کشیده کنج تختم رو به دیوار گچی ای که کاغذ دیواری هاشو چند روز پیش عصبی وهیستریک کَندَم خودمو داوطلبانه تو سیاهچاله‌ی ذهنم غوطه‌ور کنم.

یه صدای ریز.. نوای ضعیف..

توجهی نکردم..

دوباره...

پتوی بهاره‌ی آبی رنگم کمی به پشت کشیده شد.

هنوز تو سیاهچاله بودم.

چیزی از پشت نزدیکم شد.

به خودم که اومدم، یکی منو جوری درآغوش گرفته بود انگار اولین آدمیه که بعد از پایان دنیا دیده..

ترسیدم.. اما..

نوازشم کرد..

حس خوبی داشت.

نفس های ریزی که پشت گردنم حس میکردم، هیچ وقت مطمئن نشدم که سرده یا گرم...

چند لحظه همونطور، تو همون حالت گذشت.

برگشتم سمتش و دستهاشو آزادتر دورم پیچید.

چشم هاش..

تاریک ترین زندان های زمین توی چشم هاش جا گرفته بود.. حلقه های سیاهی که دور چشمهاش افتاده بود..زردی پوستش و لب های خشک ولی سرخش..

به چشم هام نگاه نمیکرد.. تو کل اون شب به چشم هام نگاه نکرد..

نتونستم چیزی بپرسم.. درواقع؛ نمیخواستم.

پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند و زیر لب هیشششش گفت.. تازه متوجه شدم هنوز دارم هق میزنم.

لب هاش فاصله گرفت..

+آروم باش چانیولا، اینجا من مراقبتم.. قرار نیست تو آغوشم آسیب ببینی.

صداش.. صداش مثل شیرینی دارچینی های موردعلاقم بود. وقتی که زیاد بیرون موندن و خشک شدن... هیون هی هیچ وقت نمیذاشت شیرینی دارچینی های مونده رو بخورم!!

اما اون.. اشکالی که نداشت؟!

بهش نزدیکتر شدم، محکمتر منو تو آغوشش گرفت و دست راستش که از زیر سرم رد شده بود پشت گردنمو نوازش میکرد.

دست راستمو از پهلوش رد کردم.. ازم کمی کوچیکتر و ظریفتر بود.

کل صورتمو نگاه کرد و باز به چشم هام بی توجهی کرد.

چشمامو بیشتر باز کردم تا واضح تر ببینمش.

عین یه ظرف چینی بندزده بود. حساس و شکسته ولی همچنان ارزشمند..

چشم هام میسوخت. دوباره نگاهش کردم. احساس ضعف کردم.

دست دیگه‌اش بین دو کتفم رو نوازش میداد. سرش رو سمت گوشم چرخوند و نزدیکتر کرد.
+

눈을 떠봐도 새벽 두 시 반
nuneul tteobwado saebyeok du shi ban
وقتی از خواب میپری و ساعت دو‌و‌نیم شبه
무거운 몸과 더 무거운 맘
mugeoun momgwa deo mugeoun mam
با بدنی خسته و قلبی خسته تر
무슨 생각하나요
museun saenggakanayo
چی ذهنتو مشغول کرده؟
힘든가요 괜찮나요
himdeungayo gwaenchannayo
اوقات سختی رو میگذرونی؟ خوبی؟

왜 나만 안된다 생각하죠
wae naman andwenda saenggakajo
تنها کسی که نمیتونه منم..
내일이 안 오길 바라나요
naeiri an ogil baranayo
آرزو میکنی کاش فردایی در کار نباشه
꾹 머리를 짓누르는 생각들은
kkuk meorireul jinnureuneun saenggakdeureun
چرا اینجور فکرا به ذهنت خطور کرده؟

머리맡에 뉘어두고 걱정 마요
meorimate nwieodugo geokjeong mayo
افکاری که اذیتت میکنن رو کنار بالش رها کن، آروم باش
오늘은 이대로
oneureun idaero
فقط همین یه شب

잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
좋은 꿈 꾸기를
joeun kkum kkugireul
آرزو میکنم رویاهای زیبا ببینی
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
꿈에서만이라도 꼭
kkumeseomanirado kkok
حداقل توی رویاهات
편안하길 바래요
pyeonanhagil baraeyo
آرزو میکنم که در آرامش باشی
행복하길 바래요
haengbokagil baraeyo
امیدوارم بانشاط (شاد) باشی
시간이 멈춘 듯이
shigani meomchun deushi
مثل وقتی که عقربه های ساعت تکون نمیخورن
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب

정답이 없는 게 답이라고
jeongdabi eomneun ge dabirago
راستش؛ هیچ جوابی براش وجود نداره
세상은 아무도 모른다고
sesangeun amudo moreundago
هیچ کس واقعا از دنیا خبر نداره
다 바람처럼 지나갈 거라 믿고
da baramcheoreom jinagal kkeora mitgo
درواقع همه چی به سرعت برق و باد میگذره
천장 위로 늘어놓은 생각들은
cheonjang wiro neureonoeun saenggakdeureun
افکاری که ذهنتو درگیر کردن
내일로 미루고
naeillo mirugo
بسپر به فردا

잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
좋은 꿈 꾸기를
joeun kkum kkugireul
آرزو میکنم که رویاهای زیبا ببینی
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
꿈에서만이라도 꼭
kkumeseomanirado kkok
حداقل توی رویاهات
편안하길 바래요
pyeonanhagil baraeyo
آرزو میکنم که در آرامش باشی
행복하길 바래요
haengbokagil baraeyo
امیدوارم بانشاط (شاد) باشی
시간이 멈춘 듯이
shigani meomchun deushi
مثل وقتی که عقربه های ساعت تکون نمیخورن
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
잘 자요 잘 자요 이 밤
jal jayo jal jayo i bam
خوب بخوابی خوب بخوابی امشب
(Goodnight by Chen)


.

..

هرشب منتظرش موندم.. کنج اتاق، توی تاریکی شب، غوطه‌ور تو فکر و خیال.. اما اون دیگه هیچ وقت نزدیکم نشد.. هیچ موقع منو دوباره به آغوش نکشید.. نبود ولی بودنش، حضورش رو حس میکردم.. سنگینی نگاهش که همراهم بود حتی اون بیرون!!

هیون هی مدام عذابم میداد.. رفتارش با کارگر ماهی  فروشی کوچیکش هزار برابر بهتر از من بود.. البته اگه هزار برابره صفر، غیرصفر بشه...

+چانیولا میبینم که پیشرفت کردی! واقعا کارت خوبه پسر.. ممنونم که برام افکارت رو نوشتی.

سکوت جواب دکتر بود؛ روانپزشکی که دانشگاه چانیول معرفیش کرده بود تا بتونن مشکل دانشجوی برتر و رنک‌شون رو -که معتقد بودند پارانویا است- برطرف کنند.

لحظاتی اتاق پر از فریاد سکوت چانیول و ناگفته های بجای دکتر شد.. عقربه ساعت دقیقه های پایانی این قرار رو نشون میداد..

...
شب های سئول از روزهاش هم روشن تره!! این برای پسری که کمی تاریکی و سکوت و حتی کنج تختش رو مطالبه میکرد کمی زیادی بود..

همه بدون توجه از کنارش رد میشدن اما اون بادقت نگاهشون کرد.. یه زوجی که جشن میگرفتند، کارمندی که پشت تلفن نشنیده حرفای ارشدش رو تایید میکرد، آجوشی‌ای که لباس هاش چرک شده بود و تا خرخره مست شده، نوجوون هایی با لباس مدرسه از گیم نت بیرون میان و...
اما هیچکدوم ردی از گمشده‌ی چندساله‌ی چانیول نداشتند...
...

+این جلسه ازت میخوام بشینی جلوی یه آینه و حرفایی که تو دلته، برات سواله رو از "اون" بپرسی. میتونی انجامش بدی؟!

مثل اکثر اوقات فقط نگاه کرد. دکتر بعد از چندلحظه نگاه به صورت شیو نشده اش شروع به نوشتن چیزی تو پرونده کرد و بعده اتمام کارش به منشی گفت پرونده نفر بعدو بیاره.

از مطب تا پانسیون راه زیادی بود ولی کی اهمیت میداد؟ چانیول؟ قطعا نه.. اون فقط مثل آدم هایی که روحشون به اسارت گرفته شده به راهش ادامه میداد تا وقتی که برسه.

اونجا از خونه خرابه‌ی هیون هی بهتر بود،فقط چون هیون هی ای نبود تا مدام زخم زبون بزنه که چان پسره همون مردیه که ناخواسته باهاش خوابیده و حالا نه شوهره خوبیه نه حتی پدر!

صندلی میزمطالعه رو کشید جلو آینه و خودشو پرت کرد روش.
زل زد، به هرچی که داخل اون مستطیل بزرگ رو دیوار که انعکاس وسایل اتاق و حتی خوده چانیول بود. یه پسره شلخته و درهم. آشفته.

افکارش عین یه رودخونه کم کم طغیان کردن و سیلابی گل آلود تشکیل دادن «من ناخواسته ام، من هیچ وقت نتونستم یکار مفید بکنم، من احمقم، من واسه دوست داشته شدن آدم درستی نیستم، من حتی نمیتونم به کسی علاقمند شم، همه ترکم کردن، حتی "اون"..» دست هاشو کوبید به آینه و فریاد خشمگینی زد.
سرشو به آینه شکسته تکیه داد و سعی کرد نفس های تندش رو اروم کنه. دم، بازدم، دم، بازدم، دم، بازدم.
بغضشو باز قورت داد. زیرپاشو نگاه کرد که خرده های آینه کم کم با خونش تزئین میشن. تو یه لحظه اتفاق افتاد،برداشتن بزرگترین تیکه و کشیدنش رو مچش. خون بیشتر.
صورتش خیس شد. سرشو آورد بالا و

با "اون" چشم تو چشم شد.
شکننده تر، حساس‌تر و همینطور غمگین تر...

Hmmm
Please Stay Alive
لطفا زنده بمون

어디서부터 잘못됐나
Eodiseobuteo jalmotdwaenna
چه زمانی همه چیز شروع به خراب شدن کردن

전혀 기억이 나질 않아
Jeonhyeo gieogi najil ana
اصلا یادم نمیاد

작은 방안에 나의 몸을 숨긴 채 속삭이네
Jageun bangane naui momeul sumgin chae soksagine
درحالی که تو یه اتاق کوچیک مخفی شدم ، با خودم زمزمه میکنم

어둠이 유일한 내 벗 (내 벗)
Eodumi yuilhan nae beot (nae beot)
تاریکی تنها دوست منه (تنها دوست)

구원을 바라는 내 손
Guwoneul baraneun nae son
دستای من برای رهایی و نجات التماس میکنن

내가 이상한 걸까
Naega isanghan geolkka
آیا من عجیبم؟

피로 물든 방
Piro muldeun bang
اتاقی آغشته به خون

누구든 제발 날 구해줘
Nugudeun jebal nal guhaejwo
لطفا یکی نجاتم بده

Hide in the moonlight
پنهان شده توی نور مهتاب

그래 기적 따윈 없어
Geurae gijeok ttawin eopseo
هیچ معجزه ای وجود نداره

내 바람들은 그저
Nae baramdeureun geujeo
امیدهای من حقیرن

Hide in the moonlight
پنهان شده توی نور مهتاب

그리 거창한 게 전혀 아닌데
Geuri geochanghan ge jeonhyeo aninde
درخواست زیادی ندارم

그게 어렵네
Geuge eoryeomne
ولی حدس میزنم خیلی زیاده

잠들지 못하는 새벽 끝엔
Jamdeulji mothaneun saebyeok kkeuten
انتهای این سپیده دم ناآرومی که خواب به چشمام نیومد

눈뜬 채 악몽을 헤맨듯해
Nuntteun chae angmongeul hemaendeuthae
احساس می کنم با چشمای باز توی این کابوس سرگردون بودم

기적 따윈 없어
Gijeok ttawin eopseo
من بودم که میگفتم

라고 말한 난데
Rago malhan nande
هیچ معجزه ای وجود نداره

기적처럼 와준
Gijeokcheoreom wajun
تو مثل یک معجزه اومدی

그 한마디
Geu hanmadi
همین چند کلمه

넌 나의 운명
Neon naui unmyeong
تو سرنوشت منی

이따위 말로 설명할 순 없어
Ittawi mallo seolmyeonghal sun eopseo
هیچ کلمه ای وجود نداره که بتونه اونو به طور کامل بیان کنه

이 지친 나를 구한 구원
I jichin nareul guhan guwon
کسی که من خسته و درمونده رو نجات داد

이 말이 설명하기가 쉬울까
I mari seolmyeonghagiga swiulkka
اون حرفایی که منو نجات دادن

나를 살린 그 한마디
Nareul sallin geu hanmadi
توضیح دادنشون چیز راحتیه؟

많은 밤이 지나도 너의 곁에 나 있을게
Maneun bami jinado neoui gyeote na isseulge
حتی اگر شب های زیادی بگذره من در کنارت خواهم بود

Oh yeah (그 한마디)
Oh yeah (geu hanmadi)
اوه آره (این چند کلمه)

나의 발에 피 나도 너의 곁에 나 있음에
Naui bare pi nado neoui gyeote na isseume
من در کنارت میمونم حتی اگر پاهام آسیب ببینن و زخمی بشن

Please, you stay alive
خواهش میکنم زنده بمون

Please, you stay alive
خواهش میکنم زنده بمون

(Please, you stay alive)
(لطفا زنده بمون)

stay alive 그림잔 커져가지만
Geurimjan keojyeogajiman
اون سایه مدام بزرگ و بزرگتر میشه

괜찮아 너란 큰 빛 덕분이니
Gwaenchana neoran keun bit deokbunini
ولی به لطف نور بزرگ و درخشان تو هیچ اشکالی نداره

내 삶의 이윤 네가 전부이니
Nae salui iyun nega jeonbuini
تو دلیل زندگی منی

넌 언제든 그저 그렇게 웃어줘
Neon eonjedeun geujeo geureoke useojwo
پس فقط مثل همیشه لبخند بزن

나와 너무나 닮은 너
Nawa neomuna daleun neo
تو خیلی شبیه من هستی

너와 너무나 닮은 나
Neowa neomuna daleun na
منم مثل تو ام

가끔씩 이유 없이 겁나
Gakkeumssik iyu eopsi geomna
گاهی اوقات بی دلیل می ترسم

이 감정은 뭘까
I gamjeongeun mwolkka
این چه حسیه؟

끝이 날지 모르지만
Kkeuchi nalji moreujiman
ممکنه تموم بشه ولی

끝나지 않는 이 악몽 끝에
Kkeunnaji anneun i angmong kkeute
در پایان این کابوس بی پایان

너라는 존잰 날 일으켜 매일
Neoraneun jonjaen nal ireukyeo maeil
وجود تو باعث میشه که من سرپا شم

기적처럼 와준
Gijeokcheoreom wajun
مثل یه معجزه اومد

기적과도 닮은
Gijeokgwado daleun
شبیه معجزه

기적과도 같은
Gijeokgwado gateun
درست مثل یک معجزه

그 한마디
Geu hanmadi
همین چند کلمه

넌 나의 운명
Neon naui unmyeong
تو سرنوشت منی

이따위 말로 설명할 순 없어
Ittawi mallo seolmyeonghal sun eopseo
هیچ کلمه ای وجود نداره که بتونه اونو به طور کامل بیان کنه

이 지친 나를 구한 구원
I jichin nareul guhan guwon
کسی که من خسته و درمونده رو نجات داد

이 말이 설명하기가 쉬울까
I mari seolmyeonghagiga swiulkka
اون حرفایی که منو نجات دادن

나를 살린 그 한마디
Nareul sallin geu hanmadi
توضیح دادنشون چیز راحتیه؟

많은 밤이 지나도 너의 곁에 나 있을게
Maneun bami jinado neoui gyeote na isseulge
حتی اگر شب های زیادی بگذره من در کنارت خواهم بود

Oh yeah (그 한마디)
Oh yeah (geu hanmadi)
اوه آره (این چند کلمه)

나의 발에 피 나도 너의 곁에 나 있음에
Naui bare pi nado neoui gyeote na isseume
من در کنارت میمونم حتی اگر پاهام آسیب ببینن و زخمی بشن

Please, you stay alive
خواهش میکنم زنده بمون

넌 나의 구원
Neon naui guwon
تو دلیل نجات منی

이따위 말로 설명할 순 없어
Ittawi mallo seolmyeonghal sun eopseo
هیچ کلمه ای وجود نداره که بتونه اونو به طور کامل بیان کنه

Please, you stay alive
خواهش میکنم زنده بمون

Please, you stay alive
خواهش میکنم زنده بمون
(Stay alive by Jungkook)

It's the end but
Why i don't feel to say goodbye?!...

Continue Reading

You'll Also Like

12.1K 2.1K 21
+ اصلا خبر داری بابام هر هفته ، با چند میلیون وون حساب مامانتو پر می‌کنه ! _ خب میگی چیکار کنم ؟ + کمترین کاری که میتونی برای تشکر از بابام انجام ب...
20.2K 3.3K 12
- با من ازدواج کن ژنرال. - این یه دستوره سرورم؟! چی میشه اگه بیشترین اختیار رو در کشور داشته باشین اما نتونین کاری انجام بدین به خاطر تبعیض‌های جنسیت...
27.6K 2.7K 51
پدر های جونگ‌کوک،اون رو به یه مهدکودک میبرن و جونگ‌کوک با یه پسر بچه مواجه میشه که گریه میکنه. "اون میتاد بعم دش بژنه" جونگ‌کوک که هوش و آی کیوی بالا...
155K 53.2K 42
آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو می‌دونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیک...