1

914 49 14
                                    



یونگی به محض اینکه جیمین سوار ماشین شد پاشو روگاز فشار داد
جیمین همونجوری که میخندید برگشت و به نگهبانایی که تازه داشتن از ساختمون بیرون میومدن نگاه کرد

احمقای کچل-
بیبی توکیف چیه؟+
حدود دومیلیون دلار پول نقد-
مدارک؟+
اوهوم-

کیف رو صندلی عقب پرت کرد وسمت یونگی خم شد

کیتن باهوش من+
مینی کارشو خوب انجام داد؟-

جیمین درحالی که گردن یونگی رو میبوسید گفت

مینی همیشه کاراشو فوق العاده انجام میده+

وسرشو برگردوند که جیمینو ببوسه

صدای برخورد گلوله به بدنه ی ماشین یونگی رو از جاش پروند

هولی فاک کی رسیدن+
چند تا شلیک دیگه

یونی سریع تر-
جیمین جیغ کشید

بیبی اروم چیز جدیدی نیست ازپسشون برمیایم نترس+

و دستشو روی پای جیمین گذاشت
جیمین نمیترسید به هیچ عنوان اون فقط توجه کامل یونگی
رو میخواست اینکه نگرانش باشه وازش مراقبت کنه
به لطف تجربیات یونگی خیلی سریع تونستن از دست

نگهبانا فرار کنن
جیمین سرشو دوباره روی شونه ی یونگی گذاشت وبه بوسیدن گردنش ادامه داد
بیبی اگه همینجوری ادامه بدی تصادف میکنیم+

جیمین خندید سرجاش برگشت
یونگی من بستنی میخوام-

یونگی ابروهاشو بالابرد
ساعت سه نصف شب؟+
جیمین سرشو تکون داد

لطفا؟من خیلی دلم میخواد-
یونگی اه کشیدوسرشو تکون داد هیچ وقت نمیتونست به جیمین نه بگه جیمینم کاملا متوجه این شده بود و ازش سواستفاده میکرد البته که یونگی مشکلی با این نداشت اون خوشش میومد وقتی جیمین اینجوری رفتار میکرد،در هرصورت یونگی اونو انقد لوسش کرده بود
یونگی نزدیک بستنی فروشی مورد علاقه ی جیمین توی یه کوچه پارک کرد
جیمین گونه ی یونگی رو بوسید
مرسی بیبی-
و پیاده شد
یونگی لبخند زد وقتی داشت به این فکر میکرد که جیمین تمام چیزیه که اون میخواد
**************************************
جیمین خودشو مشغول نگاه کردن به منو نشون داد درحالی که کاملا متوجه نگاه پسری که پشت پیشخوان وایستاده بود شده بود
یونگی هم همینطور و داشت بااخمای توهم رفته به پسر نگاه میکرد
جیمین ریعکشن یونگی رو دید و تصمیم گرفت اذیتش کنه دلیل خاصی نداشت فقط میخواست برای بار هزارم عصبانی شدن یونگی برای خودشو ببینه
وقتی داشت سفارش میداد گذاشت کاپشنش از روی شونش بیوفته ومقدار زیادش از دستش و گردنش رو مشخص کنه
وقتی نگاه خیره ی اون پسرو رو گردنش حس کرد نیشخند زد
صدای سرفه ی یونگی رو از پشت سرش شنید وکاپشنش دوباره روی شونش برگشت
سریع تر لطفا عجله داریم+
پسر وقتی نگاه یونگی رو دید با ترس سرشو تکون داد ورفت تا سفارش جیمینو اماده کنه
جیمین سمت یونگی برگشت و دستاشو روی سینه ی یونگی گذاشت سعی کرد لبخندشو پنهان کنه
مشکلی پیش اومده؟عصبی به نظر میای-
یونگی به جیمین چشم غره رفت و خودشو از جیمین جدا کرد ورفت که سفارششو بگیره
جیمین لباشو جمع کرد وقتی نقشش خراب شد امیدوار بود بتونه با عصبی کردن یونگی ایده ی تنبیه رو توی سرش بیاره اون میخواست که امشب یونگی به فاکش بده و تنبیه و یونگی عصبانی فقط هیجان انگیز ترش میکرد
سوار ماشین شدن یونگی هنوزم جیمینو ایگنور میکرد
جیمین میدونست باید همین الان یکاری بکنه چون اگه میرفتن خونه یونگی قطعا به صحبت با نامجون مشغول میشد وبعدم میخوابید
جیمین بلندشد و روی پای یونگی نشست وشروع کرد به خوردن بستنیش درحالی که با دستاش بازی میکرد
جیمین سرشو روی شونه ی یونگی گذاشت میدونست تا چند دقیقه دیگه یونگی اروم میشه

دیگه نمیخورمش-
+جیمین...
اره میدونم ازینکار متنفری ولی دیگه نمیتونم بخورم-
دیگه به نظرم خوشمزه نیست
وظرف بستنی رو کنار انداخت یونگی دوباره بهش چشم غره رفت
بیبی ازم ناراحت نباش-
وقبل از اینکه یونگی چیزی بگه شروع کرد به بوسیدن گردنش ، بوسه های کوتاهو خیس
حس کرد نفسای یونگی سنگین شدن و سرشو اورد بالا که یونگی ببوستش
یونگی شروع کرد به بوسیدن جیمین خیلی اروم ولی این جوری نبود که جیمین میخواست جیمین دستاشو دور گردن یونگی حلقه کرد وسرشو کج کرد تا بوسشونو عمیق تر کنه یونگی خندید وبه جیمین جواب داد و کمتر از یه دقیقه بعد زبون یونگی اجازه ی ورود میخواست جیمین دهنشو باز کرد ووقتی زبون یونگی شروع کرد به گشتن توی دهن جیمین، اون شروع کرد به حرکت کردن روی پای یونگی ومالیدن خودش به دوست پسرش

+babe?
-jiminie needs u
+what do u need kitten?
-minnie wants daddy to fuck him so bad to fuck him til he cant walk minnie wants to scream daddy's name til morning
Please daddy will u fuck me?

.:>

Resistance Where stories live. Discover now