◎ینکُمنَوویدهرارقَ؟!

1K 248 407
                                    

×+×+++++×+×+×ووت یادتون نره عشقا÷×÷+×+×+×+×++

زین:"هری آمادگیشو داره,این اصلا کار سختی نیست!"

نایل:"معلومه که نه ! هری دفعه پیش تنهایی نزدیک بود پس بیوفته!"

لویی:"اونجا توی سر خودش بود اینجا یه پارتیه!"

زین:"ما اونجا هستیم تا از دور مراقبش باشیم , با اینکه باید تنها باشه,مگه نه عروسک؟"

به هری که روی مبل بین لویی و زین نشسته بود نگاه کرد و هری تنها چند بار با لبایی که غنچه کرده بود پلک زد و سر تکون داد

لویی:"دیدی؟ اون انجامش میده!"

نایل:"مطمئنی هز هز؟"

"اره,اونجا هستین,اونجام قرار نیست تنها باشم,بعدشم,مگه تو دعوت نامه بعدی ننوشته که دو مرحله از مسابقه توی همین مرحله انجام می شه؟ خب,پس حتما مرحله مهمیه!"

نایل سر تکون داد

هری:"عام,اخلاقی و.......غریزی؟"

نایل:"و این دقیقا چه معنی فاکی میده؟"

زین:"معلومه ابلح! اخلاق یعنی روابط اجتماعی و غریزه یعنی سکس!"

هری و لویی در ثانیه به هم نگاه کردن و لویی با اخم سرشو به چپ و راست تکون داد

"نه,مطمئنم که اتفاقی نمیوفته,همچین اتفاقی نمیوفته!"

نایل:"اگر اون فسبندر گاو اون مسابقه رو می گردونه,که دست بر قضا همینطور هم هست,قراره امشب هری.......ویت اِ مینت,یکی هری رو؟ یا هری یکی رو؟"

زین:"خفه شو زردک!"

لویی:"گوه اضافی نخور نایل!"

نایل به هری که با صورت سرخ شدش پاشد و سمت اتاق لویی راه رفتاد مواجه شد و زینی که کوسن کاناپه رو سمتش پرت می کرد و لویی که با پا زد تو ساق پاش

"خیله خب خیله خب,غلط کردم! هری ! بیا منو نجات بده اشتباه شد,عاخ!"

با پس گردنی زین و سر تاسفی که تکون داد لویی پاشد و سمت اتاقش رفت

هری با استرس توی اتاق راه می رفت و یه دستشو روی چونش و یه دست دیگشو زیر اون یکی دستش گذاشته بود...

"بیبی,حرفای نایل رو گوش نکن,آروم باش,ما اونجاییم و اتفاقی نمیوفته!"

"ولی اگر برای برنده شدن توی مسابقه باید بیوفته چی؟"

○DeMiurGe◎Where stories live. Discover now