- به خاطر اینکه دوستت دارم!
جونگکوک همونطور که دستهای لرزونشو مشت کرده بود و امیدوار بود قلبش به خاطر ضربان بیش از حد تندش توی سینهاش منفجر نشه، با صدای بلندی گفت و حرف تهیونگ رو قطع کرد.
نمیتونست اجازه بده همون شکلی به توهین کردن بهش ادامه بده و ناخودآگاه بدون هیچ فکر قبلیای حرفی که دو سال بود زندگی عادی رو ازش گرفته بود رو به زبون آورد و بلافاصله احساس آزادی کرد.
از این بابت که تهیونگ ردش میکنه مطمئن بود ولی در عوض حالا حس میکرد با زدن این حرف و بالاخره گرفتن جواب، دیگه اون حس تعهد احمقانهی یک طرفه رو بهش نداره.
از این مسئله که دیگه نمیتونه حرفشو پس بگیره با خبر بود، پس ادامه داد:- آره من احمقم چون تویه فاکرو بیشتر از دو ساله که دوست دارم. احمقم چون فکر میکردم اگه همینطوری ادامه بدم شاید بتونم داشته باشمت! حالا هم لطف کن از خونهی من برو بیرون.
از جاش بلند شد و بی توجه به قیافهی شوکه تهیونگ خواست به سمت اتاق بره که تهیونگ بدون اینکه دست خودش باشه، مچ دستش رو بین دستهاش گرفت و نگهش داشت.
- تو... تو منو دوست داری...؟
با لحن آروم و مرددی گفت و سرش رو بالا گرفت و به صورت ناراحت و مضطرب جونگکوک زل زد.
جونگکوک بدون اینکه کاری کنه فقط بهش خیره موند و سعی کرد از ریزش اشکهاش جلوگیری کنه.- ولی... ولی پس دوستیمون....چی؟ میخوای خرابش کنی...؟
جونگکوک با شنیدن این حرف چشمهاش رو بست و همزمان با قرار گرفتن پلکهاش رو همدیگه، اشکهاش روی صورتش ریختن.
این یعنی تهیونگ حتی برای یک ثانیه هم به اینکه جونگکوک رو دوست داشته باشه فکر هم نکرده بود.- فقط فراموشش کن.
با تن صدای آرومی گفت و بدون اینکه بیشتر از اون وقت تلف کنه و اجازه بده تهیونگ بیشتر از اون خرد شدنش رو ببینه، مچ دستش رو از دست تهیونگ بیرون کشید و با قدمهای بلند به سمت اتاقش رفت و تهیونگ رو با حس سنگینی که ته قلبش ایجاد شده بود، تنها گذاشت.
YOU ARE READING
-Friend Zone | Vkook-
Teen Fictionتهیونگ و جونگکوک بهترین دوستای هم حساب میشدن؛ فقط تا قبل از اینکه تهیونگ بفهمه جونگکوک دو ساله روش کراش داره و بدون اینکه بخواد باهاش بخوابه! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 Writer & Editor: SAMAR Genre: Comedy, Slice of Life, Smut🔞 𝑻𝒆...