هیچوقت انقدر ساکت نبود , حتی وقتی مجبور بود تو مراسم ها به حرف های پدرش با بقیه گوش بده و لبخند بزنه ,
ازدواج!
اون چندبار پشت سر هم از هری پرسید که شوخی میکنه یا نه ولی ... اون کاملا جدی بود ,
تو کلنجار رفتن با اینکه این کار مسخره ایه یا نه حالا به این فکر میکرد که اگه ازدواج کنه چه بلایی سرش میاد !?
حتی قوانین اونجا رو نمیدونست تازه , اون همسر پادشاه میشد یه اتفاق کوچیک نبود پس ... این خبرو کسی میفهمید یا فقط پنهونی یه مراسم دفع جادو میگرفتن و بعد میفرستادنش سارای!آهی کشید و از روی صندلی بلند شد , به بیرون نگاه کرد جاییکه نایل با الساندرا داشت صحبت میکرد , بنظر یه مشاجره بود !
ز:نایل از اون گلدون سنگی جلوی در متنفره و الساندرا میگه جاش خیلیم خوبه
لویی نگاهی به زین کرد که با لبخند روی صورتش بهش نزدیک شد
ز:امروز گوشه گیر شدی , از اتاق بیرون نیومدی ... حالت خوبه?
لویی به گلدوزی های پایین لباس سفیدش نگاهی کرد
:چیه , جادوت رو خوندن ذهن کار نمیکنه?
زین به بیرون نگاه کرد
ز:به سرنوشت اعتقاد داری?
لویی سرشو چرخوند و به زین نگاه کرد
ز:وقتی بخاطر جادو گرفتار شدیم فکرشم نمیکردم بتونیم دوباره خونه رو ببینیم , وقتی برگشتیم خونه فکرشم نمیکردم تورو اینجا ببینم و ... وقتی اومدی هر چیزی رو میتونستم باور کنم جز اینکه هری تورو بخواد ....
:چی ! از چی حرف میزنی?
ز: اروم باش لویی , مگه تو سرزمین تو کسی ازدواج نمیکنه?!
لویی از گوشه ی چشم نگاهی به کنار کرد
:مرتیکه
ز: اگه بخوای فقط جادو رو از خودت دور کنی میتونیم یه مراسم کوچیک بگیریم , فقط محفل
:چی!
ز: من , لیام, نایل , پیشگو , الساندرا عضو محفل هستیم .... مراسم که اجرا بشه هری تو چند روز میتونه جادو رو دریافت کنه , بستگی به تو داره که چقدر بهش ایمان داشته باشی , بعدش میتونی برگردی سارای ... اما
لویی نگاهی به زین کرد
:اما?
ز: خب ... یعنی , اگه بخوای ... میتونی اینجا بمونی و ...
:اره همینم مونده ... لازم نیست ادامه بدی من فقط اینو قبول کردم چون پادشاهتون بهش نیاز داره میفهمی? به جادویی که تو من گیر کرده نیازززز داره , من فقط دلم سوخت همین بعدشم امیدوارم همون روز اول همه اشو بگیره ... من به سرزمینم پشت نمیکنم , فکر کردی با چهارتا جادو جنبل و یه باغ معلق و اینا من همه چیو یادم میره نه ...
YOU ARE READING
Valley of the Wolves
Fanfiction❌complete❌ لویی پسر دوم پادشاه سارای است و مورد حسادت و خشم برادر بزرگترش چه اتفاقی می افتد اگر قدرت حمایت پدرش را از دست بدهد و بی پناه به دره ای پر از گرگ روانه شود ژانر : تخیلی _ رومنس #Larrystylinson #L&H💙💚 ITS A BUTTOM LOUIS FF