/ Little Black God /
[ زردِ عزیزِ جونگکوک، این تهیونگه که داره مینویسه!
کسی که احتمالا تو، به اسمِ زرد زیبا بشناسیش.با اینکه رابطهی خوبی با نوشتن ندارم، اما نوشتههایِ جونگکوک هر کسی رو به نوشتن دعوت میکنه!
یکم سخته که با یک دفترِ بیزبون حرف بزنم، اما باید تصور کنم که این دوستِ جونگکوکه.
بهترین دوستش!دیدنِ اینکه تمامِ این صفحهها از من پُر شده، من رو ترغیب میکنه تا دربارهی جونگکوک بنویسم.
پس زردِ عزیز، این صفحه به مشکیِ من تعلق داره!
مشکی!
رنگی که تا قبل از جونگکوک، نه رنگِ مورد علاقم بود و نه حسی رو بهم القا میکرد.وقتی بچه بودم، فکر میکردم که خدا، یک حجمِ وسیع و مشکی رنگ، درست مثلِ آسمونِ شبه!
و وقتی چشم هاش رو که تداعی کننده آسمونِ مشکی رنگ بود دیدم، فهمیدم که اون خدایِ کوچک منه!
اون مشکی منه!مشکی، عمیق تر از این بود که بخوام ازش بگذرم.
تنها چارهی من در برابرِ مشکی، عاشق شدن بود!
من عاشقِ مشکی شدم و مشکی بی حد و مرز زیبا بود.زردِ عزیز، من تمامِ صفحاتت رو خوندم، جونگکوک رو زندگی کردم و نوشتههاش رو لمس کردم.
با خودم حسرت خوردم که کاش زودتر پیداش میکردم، کاش زودتر عاشقش میشدم!زردِ عزیزِ جونگکوک؛
هر دویِ ما زردیم. زردِ جونگکوک! پس بیا بهم قول بدیم که به خوبی از مشکی مراقبت کنیم...
زرد، همیشه از خدایِ کوچکِ مشکی رنگش مراقبت میکنه! ]″تهیونگ″
″بیست و سوم مارسِ دوهزار و بیست″به تاریخِ نوشته دقت کنید!
[نیلی]
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...