***
صدای بوق ماشین هایی که تو تاریکی شب از کنارش عبور میکردن وقتی داشت خلاف جهت خیابون رانندگی میکرد، براش اهمیتی نداشتن. فلیکس فقط میخواست چیزی به خودش بیاردش. چیزی احساسات نا خوش آیند توی سرش رو ساکت کنه.
ترجیح میداد یکی از همون ماشینها به جای بوق زدن و کج کردن راهشون بهش برخورد میکردن و همه چیز به پایان خودش میرسید.'اشتباه کردی لیکس'
'از اولش نباید باهاش کنار میومدی'
'انتخاب خودت بوده'
'کاری که امشب کردی، اسمش خیانت بود'
شاید باید بجای امید داشتن به برخورد با یکی از اون ماشین ها، همه ی جرئتشو جمع میکرد و به یه تیر بتنی برق میکوبید و این بازی مسخره روتمومش میکرد؛این زندگی ای که برای خودش ساخته بود رو.
البته که جرئتشو نداشت. اینقدر بابت اشتباهاتش خودشو سر زنش کرده بود که بیش از این نمیخواست دلیل تمام اتفاقات نا خوش آیند باشه. حتی اگه به انتخاب خودش هم بود میخواست، برا ذره ای هم که شده، بتونه کس دیگه ای رو سر زنش کنه.
بجاش ولی صدای آژیر ماشین پلیس هایی که دنبالش میکردن به بوق ماشین ها اضافه شد. کمی بعد مجبور شد سرعتشو کم کنه و ماشین و گواهینامش توقیف شدن.
فلیکس نمیدونست با کی باید تماس بگیره. دوست پسر دائما مستش که قطعا توان رانندگی تا بازداشتگاه رونداشت و سونگمین... گزینه ی منطقی ای به نظر نمیاومد.
شاید اگه امشب رو پشت میله ها میگذروند امنیت بیشتری میداشت تا بحال خودش رها میشد.
فلیکس بعد از ساعت ها هیجان ناسالم و احساسات نفرت انگیز و سر کله زدن با مامورایی که بابت عملش سرزنشش میکردن، اونقدر خسته بود که روی تخت بازداشتگاه بیهوش شه؛البته تضمینی نبود که کابوس نبینه.
***
-کجا بودی؟
صدای خشدار کریستوفر باعث شد سر جاش به خودش بلرزه. هیچ جا دیده نمیشد ولی صدا از سمت کاناپه می اومد. اینکه کل شب رو اونجا منتظرش دراز کشیده باشه و احتمالا هم درست نخوابیده باشه بهش عذاب وجدان داد.
YOU ARE READING
No Good In Goodbye [ChanLix]
Fanfiction** -تو همیشه نیستی که ذهنمو آروم کنی -تو وقتایی که هستم رو هم با اونا خودتو آروم میکنی~ Written by: SU Language: Persian Genre: Angst, Slice of life, Romance Couple: CHANLIX (Straykids) Book Type: One Shot Warning: alcoholism, cheating پی نوشت: یک...