قبل شروع بگم که عکس این پارت عکس الان تهیونگه.
موهاش بلند شده و الان که داره دنبال کوک میگرده موهاشو بسته و بخشی از موهاش توی صورتش ریخته .*******
_بلند شو!
_عوضیه روان پریش!
جونگ کوک با دردی که پوست استخونش رو به لرز مینداخت نگاهی به دستش کرد که چاقو کامل از
دستش رد شده بود و بخش تیز چاقو به زمین میخکوب شده بود.
دست راستش رو جلو برد و چاقو رو توی یک حرکت از دستش بیرون کشید ؛ناله بلندی از حس تیغه های چاقو که از توی پوستش بیرون کشیده میشد کرد و حالا با دست سالمش چاقویی که ازش خون خودش از میچکید رو توی دستش گرفت.
دو روز بود نه چیزی خورده بود نه خوابیده بود و ضعف شدیدی داشت .
به سختی از روی صندلی بلند شد و چاقو رو روی زمین پرت کرد و به چشم های به خون نشسته یونگی خیره شد .
(خدایا منو ببخش یونگی انقدر نقش منفوری داره تو این فیک ...هقق)
ولی اینبار اون نگاه تنها نبود.....اتیش چشم های جونگ کوک شعله ور تر بود . شعله که میتونست یک یک قاره رو به اتیش بکشه .
آتیشی که از نفرت...درد و انتقام شعله ور تر شده بود ....و حضور یونگی مثل بنزین بود که آتیشش رو شعله ور تر میکرد.
خون از دستش چکه میکرد ولی درد نداشت..هیچی حس نمیکرد....یونگی قدم های بینشون رو طی کرد و وقتی به یک قدمی پسر رسید مشتش رو سمت صورت پسر پرت کرد ولی جونگ کوک هم همون موقع روی زانو هاش خم شد و لگدی به پای یونگی زد که پسر روی زمین افتاد .
جونگ کوک سریع روی یونگی نشست و چاقوشو که چند لحظه پیش روی زمین پرتش کرده بود
برداشت و با شتاب سمت چشم یونگی برد و درست چن سانتی چشم یونگی متوقفش کرد .
یونگی به سر تیز چاقو نگاه کرد که بو خون آغشته
بود، آب دهنش رو قورت داد و نگاهش رو به جونگ کوکی داد که دستش از عصبانیت میلرزید سرش پایین بود و فقط موهای پریشونش که توی صورتش ریخته بود و تنها چیزی که از صورتش دیده میشد دهنش بود که دندون هاش رو بهم میسابید و نفس های محکمش که باعث بالا پایین رفتن شونه هاش میشدن .***
_منظورت چیه؟
تهیونگ که دیگه صبرش لبریز شده بود و میخواست مشت هاش رو توی صورت اون مرد اشغال بکوبه و آخرش با یک تیر توی مغزش بکشتش. دیگه هیچی براش مهم نبود.
_یعنی توی اون ساختمون نفرین شده پر بادیگارد و ماموره!
هوسوک که قبلا توی اون ساختمون فاکی رفته بود و میدونست زنده بیرون امدنشون احتمالش خیلی کمه داشت سعی میکرد تهیونگ رو قانع کنه ولی محض رضای مسیح جونگ کوک هم کورش کرده بود هم کر!
YOU ARE READING
𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄
Mystery / Thriller_ بازی کردن رو تموم کن یا مطمعن باش اولین کاری که بعد باز شدن دستام میکنم به فاک دادنت باشه..... _از کجا انقدر مطمعنی که دستات باز میشه؟ و چی باعث شد فکر کنی بعد باز شدن دستات توان تکون خوردن داری ************* _یه کار کی عادی میشه و تبدیل به عادت م...