"گذشته...!"یجی آروم دستش روی شقیقه های پسر گذاشت..مثل قدیم بود.. براق..زیبا..مشکی..بلند..لبخند غمناکی زد
+چ.چیزی ش.شده؟+نه.. فقط موهاتمنو یاد ینفر میندازه..ینفر که چیزی از من یادش نیست..
پسر از حرف های دخترچیزینمیفهمید چند لحضه ای گذشت که صدای دو رگه تهیونگشنیده شد
+بهمگفتن غذا نمیخوری اره؟اگه بفهمم غذا نمیخوری..توی اتاق بدتر میندازمت..درسته اینجا زندانی..ولی دلیل نمیشه خودتو اذیت کنی..اینجا فقط من حق دارم اذیتت کنم!
.
.
.
دستش بین شقیقه های خیس پسر برد... موهای مشکیرنگش..با ترکیب باران..تصویری بی نظیری بهوجود آورده بود ..اون لب ها زیادی شیرین بودن..قابل پرستش بودن..ولی..تنها کسیکه میپرستیتش مرد بود..
با کم آوردن نفس هردو از هم جدا شدن..
انگشتش روی لب خیس پسر کشید وتکخنده ای کرد..
+هنوز شیرینه..قابل پرستش..مثل دفعه قبل!+وقتی صاحبش تویی..بهترین از ایننمیتونه باشه تهیونگ!
+درسته..!
دستش توی دست هایمرد قفل کرد و به راه ادامه دادن..
+جونگکوک؟
+هوم؟
+ی سوال بپرسم ازت؟
+بپرس!
+تا آخر این مسیر باهام میمونی؟قول میده فقط ویولت من باشی..نه کَس دیگه..؟
پسر نیش خندی زد :
+تا آخرش باهاتم..هر اتفاقی بیوفته!
********
پک به سیگارش زد و دودش بیرون داد..اون پارک..هیچ تغییری نکرده بود..درخت ها تغییری نکرده بودن..گل ها همون بودن..هنوز صدایپرنده ها به گوش میرسید..!
مرد تک خنده ای کرد
+چیشد پسر؟مگه قرار نبود تا آخرش برای من باشی؟فقط ویولت من باقی بمونی؟حالا شدی ویولت دشمنم؟چی برات کم گذاشتم؟
پکعمیقی گرفت و ادامه داد:
+اینجا..اره همینجا، بهم قول دادی..قول دادی فقط بزاریمن بپرستمت...فقط من ویولت صدات کنم..اشتباه منچی بود ویولت؟
سیگارش روی زمینانداخت و بی اهمیت روشپا گذاشت و به سمت ماشینش رفت..
.
.
.
"۱۹ فوریه 2023...ساعت 11 شب"از توی بالکن به بیرون خیره شد..هروقت به گذشته فکر میکرد.. دردش مثل سم توی رگ هاش تزریق میشد..
سیگارش از بالا بالکن به بیرون انداخت و به سمت میزش رفت..اولین کتابی که روی میزش برداشت...اون کتاب تمام عمرش بود..وجودش بود..تمام خاطرات و تصاویر مهمش داخل اون کتاب پنهان میکرد..اولین صفحه باز کرد..عکس فرشته بی بالش بود..صفحه دوم هم همین بود.. صفحه سوم،چهارم، پنجم،شیشم،هفتم..تمام کتاب عکس های اون بود..
اولین اشکش روی عکس افتاد..
سریع کتابش بست و به سمت تخت خوابش رفت.. چند لحضه ای نگذشته بود که.. چشماش بسته شد!
.
.
.
+واقعا فکر کردی دوست دارم؟توی خودت چی دیدی که اینو از من میخوای؟
YOU ARE READING
彡Helpless(Vkook)彡
Vampire彡پسری که بعد از تصادف به کما میره..وقتی بیدار میشه...تمام خاطراتش فراموش شده..تنها چیزی که یادش بوده..عاشق یک نفر بوده! +مافیایی که نقش عشق قبلی پسر بازی میکنه!彡 کاپل:ویکوک ژانر:درام/عاشقانه/اکشن/ماجراجویی وضعیت:درحال پخش روز های اپ:جمعه