عادت به خلاصه کردن داستان هایی که مینویسم ندارم..
پس خلاصه ای نمینویسم..
فقط بدونین من خودم این داستانمو خیلی دوست دارم..و خیلی روش وقت میذارم..
چندتا پارت اماده است و فقط باید پابلیش شه..
بعد هم احتمالا هر اپدیت هفته ای یکبار باشه..چون نوشتن زیاد ساده نیست و منم وسواسی ام..به شدت..طوری که هربار که مینویسم سه یا چهار بار برمیگردم و ادیت میکنم..
و یه چیز دیگه هم هست اینه که جو فنفیک بیشتر ارومه تا هیجانی و روندش هم همینطور..پس اگه کسی هستین که از همون اول لری میخواین باید بگم که اگه دوست دارین این فنفیک رو بخونین لازمه صبرتون رو ببرین بالا❤
تو فنفیک قبلی ای که نوشتم ازتون پرسیدم که اگه پابلیش کنم میخونین یا نه و تعداد کمیتون بهم جواب دادین..
ولی من فعلا پارت اول و اپ میکنم..اگه استقبال شد بقیه ش هم میذارم..اگه نه کهwordsتا اخرش برای خودم میمونه..
ال د لاو
غزاله💙💚
YOU ARE READING
Words[L.S]
Fanfictionباید از همان اول میفهمیدم که داستان ما عشق نبود.. داستان ما روحی بود که درون زندگیمان جریان یافت.. و دست ترسناک مرگ آن روح شیرین را با خود برد.. باید میدانستم که من و تو..عاشق نیستیم.. من و تو زندگی هستیم که درون هم میجوشیم..! ایده:98/1/4 Words hav...