(امیلی داره گریم میگیره!!!! این فصل خیلی سخته کرد!!!!)
اه خفه شو کیت!دارم درس می خونم.
همونطور که امیلی خواسته بود دهنمو بستم!حس و حال درس خوندن نداشتم.دوس نداشتم امیلی هم درس بخونه.
دوست داشتم باهم حرف بزنیم و عکسای خل و چلی بگیریم.تصمیم گرفتم نذارم درس بخونه.زل زدم به صورتش تا اعصابش خورد شه
خیییلی بامزه شده بود!!!تازه از حموم اومده بود و موهاش خیس بود.موهای خرمایی اش روی صورتش ریخته بود و به فرق راست باز شده بود .
چند تا هایلایت طلایی هم بین موهاش بود.چشمای درشت قهوه ای عصبانیش به کتاب فیزیک خیره شده بود.
ابرو های نازک قهوه ایش به هم گره خورده بود و داشت لب های صورتی و کوچکش را می جویید.
داشتم ورقه های جزوشو بهم می ریختم.زد روی دستم و پیچید به من!موهامو گرفت و کشید.جیغ زدم و گفتم:وای امی موهام موهامو خراب کردی!
دستشو از روی موهام براداشت و گفت:کیت یا میزاری درس بخونم یا تمام موهاتو خراب می کنم!!!
تسلیم شدم و گفتم:خب من نمی خوام درس بخونم!خیلی سخته!
همون موقع امیلی داد زد و گفت:خودت نمی خونی نمی ذاری منم بخونم؟اه تو که نمی خونی حداقل مزاحم من نشو
امیلی دختری بود که اصلا به قیافش اهمیت نمی داد و می گفت من همینجوری خوشگلم و فقط موهاشو می بست و رژ قرمز می زد!
ولی من نه!!!!من زیاد به خودم می رسم وخیلییییییییییی به خوشگلی اهمیت می دم امیلی هم همیشه مسخرم می کنه و می گه دیوونه ای!!
ولی من فکر می کنم خودش دیوونست!!!!من همیشه لنز طوسی چشمه و موهامو بلوند کردم و چندتا هایلایت طلایی هم بینش دارم!!
من از اول دبیرستان به بعد قیافمو عوض کردم چون هیچکس با اون موهای مشکی و چشمای مشکی ساده و بدون آرایش بهم توجه نمی کرد
و همیشه همه مسخرم میکردن چون مثل اونا نبودم.ولی امیلی همینجوری که هستم دوسم داره.
من الان دیگه دامن های کوتاه و تاپ و کفشای خوشگل پاشنه 15 سانتی می پوشم.اینجوری بهتره
حوصلم سر رفت و رفتم جلوی آینه.وای!یه ساعت درس خوندن قیافمو افتضاح کرده بود!!!!کرو پودرو برداشتمو به صورتم مالیدم.
خط چشم و برداشتمو یه خط نازک بالا و پایین چشمم کشیدم و رژ قرمز روی لبام کشیدم.
خواستم سایه ی مشکی بزنم که یه فکری به ذهنم رسید...
YOU ARE READING
last first kiss
FanfictionAt the first kiss I felt something melt inside me...that hurt... اولین و آخرین بوسه خیلی خاصه...مخصوصا اگه هر دو توسط یک نفر انجام بشه...