کیوت عضله ای

3.4K 511 30
                                    

+ببین نفس میکشه؟
.....
+نکنه مرده باشه؟
.....
+وای خدایا تهیونگ کجاست؟
.....
+یونگی کبود....

-جیمین محض رضای خدا دو دقیقه زبونتو تو دهنت

نگه دار تا ببینم چه غلطی باید بکنم!!!

یونگی با عصبانیت به جیمینی که بالای سر موجودِ

کوچیک وایساده بود نگاهی انداخت، جیمین که از

برخورد یونگی بغض کرده بود بهت زده و با صدایی

گرفته لب زد:یو... یونگ.... قرارمون این نبود!

یونگی کلافه نگاهش کرد:قرار؟ چه قراری؟ اون فقط

خوابه و به خاطر ضربه ای که به سرش خورده

تهیونگو میخواد!

جیمین با همون حال ادامه داد:ولی تو بابای کوفتی

این بچه نیستی! اگه هنوزم از حرفت پشیمونی

میتونی...

یونگی فریادی کشید:حرف دهنتو بفهم کیم جیمین!!!

محض رضای خدا اون فقط یه بچست که از قضا

برادر زاده لعنتی توئه نه من!

جیمین اشکی ریخت:یونگی... تو... تو قرار نبود این

بچه رو بیشتر از من دوست داشه باشی.

بدون گفتن حرف دیگه ای دستشو جلوی دهنش

گرفت و با هق هق دور شد!

یونگی با دهن باز به در نگاه میکرد، دست جیمین

نبود، بیبیش بعد رابطه خیلی زودرنج میشد...

آهی کشید... بچه تازه از خواب پریده و آماده گریه

کرده رو تو بغلش گرفت :

بنظرت تقصیر منه؟! نباید مراقبت میبودم؟

بچه اخمی کرد

-توام عین باباتی،همیشه طلبکار!

همونطور که تکونش میداد نگاهشو دورتادور اتاق

چرخوند و دوباره نگاهش رو پسرک ثابت شد:

میگم، بنظرت اگه ازش عذرخواهی کنم قبول

میکنه؟

پسر با نگاه عاقل اندر سفیهی نگاش کرد

+عذر خواهی و یه بوسه؟
....
+خب... عذرخواهی و یه لبخند و یه بوسه؟
....
+ای بابااااا... خب عذر خواهی و بغل و یه بوسه چطوره؟
.....
یونگی نچی کرد: پس چیکار کنم ؟

انگشت شستشو روی چونه پسر کوچولو قرار داد

صداشو کمی نازک کرد و لب پابینشو، طوری که

انگار درحال حرف زدنه تکون داد:

عمو یونگی، دهنت سرویسه!

Lux In tenebrisWhere stories live. Discover now