خودمو واسه آخرین بار تو آیینه چککردم ..
امروز رز گفت بریم کافه و نمیدونم باهام چیکار داره شاید یه قرار باشه ولی فک نمیکنم
تصمیم گرفتم واسه اولین بار لباس سیاه نپوشم و یه تیشرت سرمهای پوشیدم که روش چندتا خط زرد داشت با شلوار آبی کمرنگ که جنسش لی بود به نظرم بد نشده کلیدم رو برداشتم و با دوچرخه رفتم چون نزدیک بود موتورم برنداشتم.وقتی رسیدم رز جلو تر از من اونجا بود
لبخند میزد بهم و منم بهش لبخند زدم+ لباس سیاه هاتو کی دزدیده
_ هاهاها
+ ولی خوشگل شدی
_ به من نگو خوشگل شدم
+ عیووو چقد زشت شدی
_ خب بسه دیگه بیا بریم تو
وقتی رفتیم تو دلم میخاست مثل فیلما صندلی رو بکشم بیرون و بهش بگم بشینه و مثل جنتلمنا باشم ولی نکردم چون نمیدونم آدم واسه دوستش نمیکنه.
_ خب چرا اومدیم اینجا
+ چون دلم میخاست ببینمت
_ و واسه چی دلت میخاست منو ببینی ؟
+ نمیدونم واسه اینکه یه جورایی جبران کنم واسه اون شب میدونی ...
_ خب نیازی نیست
دلم میخاد برم نمیخام اینجا باشم وایب (جَو) بینمون یه جوری بود و احساس راحتی نداشتم
_ رز من باید برم
+ اوه چرا
_ مهمون داریم.. ینی میخایم بریم اره فک کنم میخایم بریم خب خدافظ
و دیویدم بیرون این دیگه چه دروغ وحشتناکی بود چرا اینجوری اومدم وای اصن معلوم نیست چه غلطی دارم میکنم
فقط تنها چیزی که میدونم اینکه که نمیخام پیشش باشم.
فک کرده که چی یه روز گندشو جلو مامانش جمع کردم و مست ولش نکردم تو بار واسم مهمه
یا انقد دوستیم که باید باهام بیاد بیرون وقتی فقط میخاد منو ببینه ؟!
فاک هر عصبیم کردنمیدونم چرا دارم اینکارو میکنم ولی الان قطعا نیاز دارم تنها باشم
یکم درس های مدرسه رو نوشتم و حوصلم سررفت
گوشیم زنگ خورد و اسم رز روش بود جواب ندادم الان نمیخام باهاش حرف بزنم
مثلا الان تو مهمونی هستم شت حالا چیکار کنم
تصمیم گرفتم فیلم ببینم پس لپتابم رو روشن کردم و مشغول فیلم دیدن شدم تا خوابم ببره_________________________________________
اگه دوست داشتین نظرتون رو بگید یا خودتون رو معرفی کنید بیشتر باهم آشنا شیم.
تیک کر
YOU ARE READING
La brillance
Romanceزندگی همه ما به دو قسمت تبدیل میشه قبلو بعد از یه اتفاق مثل قبل و بعد از ازوداجم، بعد از اینکه بچه دار شدم واسه من یه قبل و بعد از اومدنه اون تو زندگیم تقسیم میشه.