استرسی رو صندلی تکونی خورد و کمی از شیر کاکائویی که سفارش داده بود نوشید. نمیدونست کار درستیه یا نه!
امیدوار بود وقتی جونگ کوک میاد به تته پته نیوفته!
با حس دستی روی کمرش سریع سرش رو بلند کرد و جونگ کوک رو دید.
لبخند آرامش بخشی به لب داشت.+ سلام ته..
- س-سلام هیونگ!لبخند کوک محو شد. سری تکون داد و صندلی روبه رویی تهیونگ رو بیرون کشید.
پسر کوچیک تر دست هاش رو زیر میز به هم قفل کرد و منتظر حرفی از طرف جونگ کوک موند.
دقایقی در سکوتِ معذب کننده ای گذشت.
مشخص بود هیچ کدوم از پسرا نمیدونند چجوری باید بحث رو باز کنند.
شایدم جرئتش رو نداشتند؟تهیونگ خسته از این سکوت، سعی کرد سر صحبت رو باز کنه:
- اممم... چخبر از کار؟
+ خوبه...و از دوباره سکوت...
نگاهش رو پایین و به میز داد، همزمان شیر کاکائوشو سر کشید و لیوان خالی رو روی میز گذاشت.
نفس عمیقی کشید و تصمیم گرفت شروع کنه:
- جونگ کوک!
جونگ کوک متعجب و کمی هم خوشحال به خاطر " هیونگ " نگفتن تهیونگ سرش رو بلند کرد.+ بله؟
- د-درباره اممم..... اون روز؟ پیش دریاچه... که گفتی....+ دوست دارم؟
خجالتی لب هاش رو گاز گرفت و سرش رو تکون داد.
جونگ کوک اول به پایین و سپس به صورت تهیونگ خیره شد.+ سر حرفم هستم..
- خب...من فکر کردم و...اممم..... م-منم د-دوست دارم.
پلک هاش رو محکم روی هم گذاشت.
جمله آخر رو به قدری آروم گفت که شک داشت پسر بزرگتر شنیده باشه.
مستقیم رفته بود سر اصل مطلب! خب ... این تهیونگه دیگه..ثانیه هایی گذشت که برای تهیونگ به اندازه چند ساعت بود!
یه لای پلکش رو باز کرد و جونگ کوک رو در چند سانتیش پیدا کرد.جونگ کوک لبخندی زد و دومین بوسه اشون رو آغاز کرد.
لبخند جونگ کوک رو هنگام بوسه حس میکرد.الان باید خوشحال میبود؟ یا خجالت میکشید چون داره توسط یه پسر وسط کافه بوسیده میشه؟
99/9 ٪ گزینه اول! و اون یه صدم درصد هم حس خجالتش بود...لبای جونگ کوک نرم بودن!
پسر بزرگتر سریع بوسید و زود عقب کشید.
خنده ای به قیافه گرفته و پر از سوال تهیونگ کرد.دستش رو گرفت و کشید:
+ حساب کردی؟
تهیونگ با همون قیافه سری به معنای " اره " تکون داد.جونگ کوک " خوبه " ای گفت و دست در دست تهیونگ به سمت خروجی پا تند کرد.
- کجا میریم؟
+ یه جایی
تهیونگ مثل جوجه ای که به دنبال مادرش حرکت میکنه ، دست جونگ کوک رو گرفته بود و پشتش راه میرفت.
YOU ARE READING
Fʀᴀᴜᗪsᴛᴇᖇs | Kᴏᴏᴋᴠ
FanfictionFʀAᴜᴅsTᴇʀS || حقه باز (فصل اول تکمیل یافته. فصل دوم در حال آپ) اسم من کیم تهیونگه. تو یه خانواده سطح متوسط رو به بالا زندگی میکنم. از نظر مالی مشکلی نداریم،یه خواهر دارم به اسم ته یون که ۶ سال ازم کوچک تره و ۱۲ سالشه! یه خانواده عادی با یدونه مامان...