دستم و دور مچش گذاشتم و از کوک جداش کردم همه نیم خیز شده بودن تا جداشون کنن بینشون ایستادم
-چه وضعشه یه خورده اروم باشین
تهیونگ:اینو به دوست پسرت بگو تا دهنش و ببنده گوه نزنه تو رابطه من
بهش نزدیک تر شدم:رابطت خیلی برات مهمه؟
تهیونگ:اره مهمه
-پس برو دنبال دوست پسرت جای اینکه اینجا دعوا راه بندازی
یونگی منو عقب کشید تهیونگ همچنان نگام میکرد خم شد کیفش و برداشت از خونه زد بیرون
یونگی:تو دگ داری از حد میگذرونی
نگاش کردم:کوک چیزی نگفت فقط واقعیت و گفت
جین:تهیونگ خونه تو چیکار میکرد
-فقط در مورد فیلم.حرف زدیم اومده بود بپرسه قبولش میکنم یا نه
نامجون:به نظرم بهتره ما هم بریم
-هیونگ لطفا من و تهیونگ مشکل داریم ما باهم که مشکلی نداریم
جین:نه جیمین بحث مشکل نیست فقط میخواستیم ناهار و باهم باشیم
به غذا ها اشاره کردم:ناهار و هم که نخوردین
جین اومد سمتم موهام و بهم ریخت:انقدر کیوت نباش و نگران نباش ما از تو ناراحت نیستیم
یونگی:ولی ما بعدا حرف میزنیم
به یونگی نگاه کردم:من مقصر هیچی نبودم
کوک:مثل اینکه من نباید اون حرف و میزدم
یونگی:درسته تهیونگ داره کارای عجیب میکنه ولی گفتنش اونم جلوی سونگین که انقدر حساسه درست نبود
کوک:من نمیدونستم انقدر حساسه اولین بار بود.میدیدمش
نامجون:درسته کوکی نمیدونست
کوک:در واقع من فکر میکردم دوست پسرش درجریانه
یونگی:ما دگ میریم
کم کم همشون رفتند بیرون کوک همینطور نشست رو مبل پا رو پا انداخت یه تیکه مرغ سوخاری برداشت و شروع به خوردنش کرد
-یعنی حتی سونگین ازت پرسید تو نقش مقابلشی هم نفهمیدی در جریان چیزی نیست؟
مرغش و جویید
-نچ نفهمیدم
-اینطور به نظر نمیاد
یه تیکه دگ مرغ برداشت:اون از تو خوشش میاد
-خب که چی؟
دست از جوییدن کشید لقمه اش و قورت داد ادامه مرغ و تو ظرفش پرت کرد
-میگم اون از تو خوشش میاد یعنی اون میخواد باهات بخوابه
-من از جین هیونگ نامجون هیونگ و یونگی خوشم میاد یعنی میخوام باهاشون بخوایم ولی یه چیزی از تو خوشم نمیاد و دارم باهات میخوابم پس یه جور دگ قانعم کن
YOU ARE READING
The world of acting [vmin]
FanfictionNAME: The world of acting [ full ] COUPLE: Vmin _ Kookmin Genre:Romance_ bl فیک در مورد بازیگرای سریال های بی الِ و زندگی شخصیشون و روابطی که پشت صحنه فیلم هاشون دارند است. من بیشتر سریال های بی ال که دیدم محصول تایلند بودن پس سعی میکنم فضای کشور و...