72

2.5K 463 18
                                    

خب وقتی اومد خونه ازش پرسیدم و..

آره من به تهیونگی اعتماد دارم و اونم گفت که اون دختره میدونسته من دارم میام اتاق تهیونگ و از قصد بوسیدتش.
ولی خب چرا؟درکشون نمیکنم.

نمیتونن کاری به کار ما نداشته باشن؟

درک این جور آدما سخته.‌‌

تهیونگی میگه حس میکنم زن گرفتم~خنده~
چون تقریبا کارای ترجمه رو توی خونه انجام میدم و غذا میپزم و اینا‌.
من اشپزیم خوب نیست ولی دارم تلاشمو میکنم یاد بگیرم.

البته شام امشب سوخته:)
تهیونگ پیتزا خرید.

پولاش تموم یه روز بخاطر من:'/

برم بخوابم:)
شب بخیر دفتر عزیزم.

💠My Boss_Vkook💠Where stories live. Discover now