اتاق سفید صورتی...؟!

227 48 8
                                    

Chapter 11



- اصلا فکرشو نمیکردم انقدر سنگین باشی

کای، دی او رو با یه حوله سفید که فقط پاهاشو میپوشوند، رو میزاره رو تختش و اخمهای مرگی پسر کوچکتر رو به جون میخره.

- هان؟ که چی؟ نکنه توقع داشتی مث دخترا سبک باشم؟

کای هوف کلافه ای میکشه.

- خعیلی خب... غلط کردم

و خب... مثل همیشه این کای بود که کوتاه میاد. پسر دستهاشو به حالت تسلیم بالا میاره و غرق در صورت پسر رو به روش میشه.

دی او هم بی خبر از همه جا، باسنشو داده بود بالا و داشت چکش میکرد که مطمئن بشه اسیبی به دارایی زندگیش وارد نشده.

با باز شدن ناگهانی در، کای دست از نگاه کردن به دی او میکشه. دی او هم بی خیال رسیدگی به گرانقدر ترین قسمت بدنش میشه و به طرف در نگاه میکنه تا ببینه اون مزاحم کیه.

با پدیدار شدن چانیول بین چهارچوب در متوجه میشه که داره غلط زیادی میخوره و صاحب خونه اون یاروعه و اونی که عملا مزاحمه خود لعنت شدشه!

چانیول با قیافه پوکر، به اوضاع دی او نگاه میکنه.

- چیزی لازم داشتید ارباب؟

- تو نه... با کای کار دارم

چان وقتی دی او رو با خاک کوچه یکسان میکنه بر میگرده سمت کای.

- اولین ماموریتت در راهه

- بله ارباب... باید چیکار کنم؟

کای کنجکاو میپرسه.

- اون احمق کوچولو قرار بود زودتر از من اینجا باشه

دی او که به حالت مظلومی که قرنی یبار پیش میومد، مثل جلبک خشکیده، اروم کناری نشسته بود و به حرفاشون گوش میداد تا اینکه بالاخره تصمیم میگیره دهن باز کنه، اما با اومدن دوباره صدایِ باز شدن در، همه نگاه ها به سمت بکهیون جلب میشه.

- واو... من اومدم... خب چیا گفتین تا الان؟ به نتیجه ای هم رسیدید؟ کای میره؟ تنها میره؟ راهو بلده؟ میدونه چی میخوایم؟ پارک تنها نفرستش الهه برنزمو اوف میشه خب؟ چرا هیچ کس جوابمو نمیده؟

- اگه دو ثانیه زبون به دهن بگیری و انقدر از فک بیش فعالت کار نکشی جواباتم میگیری

و خب دی او تلافی ضایع شدن چند دقیقه پیش خودشو سر بک در میاره و با لبخند رضایتمندی که ارضا شدنشو نشون میداد به بکهیون که لبشو براش کج کرده بود نگاه میکنه و ابرویی بالا میندازه.

- بیون.. برای کای توضیح بده چی میخوایم

- نگفتی هنوز بهش؟

⏳...POTION...💎 s1.CARNIVAL OF LEGEND #fullWhere stories live. Discover now