-Chapter 13-

8.5K 1.5K 288
                                    

*قسمت فیک رو که وسط و اخره رد نکنید.

*قسمت فیک رو که وسط و اخره رد نکنید

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

 با صدایی که جونگکوک از خودش درآورد، تهیونگ صبر نکرد تا جیمین جوابش رو بده و به سرعت از جاش بلند شد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.


با صدایی که جونگکوک از خودش درآورد، تهیونگ صبر نکرد تا جیمین جوابش رو بده و به سرعت از جاش بلند شد.
به خاطر تیر کشیدن یکدفعه‌ای سرش ناخودآگاه آخ آرومی گفت و بدون توجه به بدن لخت جونگکوک که پتو کاملا از روش کنار رفته بود، خم شد و اولین لباس‌هایی که به دستش رسید رو پوشید.
هیچ ایده‌ای نداشت که وقتی جونگکوک از خواب بیدار شه، چجوری میخواد باهاش رو به رو شه و اون لحظه تنها کاری که به ذهنش میرسید، فرار کردن بود.
بعد پوشیدن لباس‌هاش، با تمام سرعت به سمت در اتاق رفت و بعد به نوبت اول از اتاق و بعد از خونه‌ی جونگکوک خارج شد.
و این بین حتی لحظه‌ای برنگشت یا تردید نکرد تا از وضعیت جونگکوک با خبر بشه...!

--------------

با حس تیر کشیدن لگنش و نور آفتابی که از بین پلک‌هاش رد میشد، به آرومی چشم‌هاش رو باز کرد و نگاهش رو اطراف اتاق چرخوند.
چند ثانیه طول کشید تا همه چیز براش روشن بشه و اتفاقات دیشب رو به یاد بیاره اما با به یاد آوردنشون و ندیدن تهیونگ داخل اتاق، احساسات مختلفی باهم بهش هجوم آوردن؛ احساساتی مثل پشیمونی، کلافگی، عصبانیت و ترس!
یعنی بعد از همه‌ی این‌ها تنها واکنشی که میتونست در برابرش نشون بده همین بود؟ قبل اینکه اون از خواب پاشه و بتونن درست باهمدیگه حلش کنن، فرار کرده بود؟
آهی کشید و پتورو تا سینه‌هاش بالا کشید.
واقعا نیاز داشت با یکی حرف بزنه پس گوشیش رو از کنار تخت برداشت و وارد صفحه‌ی چت خودش و یونگی شد.

 واقعا نیاز داشت با یکی حرف بزنه پس گوشیش رو از کنار تخت برداشت و وارد صفحه‌ی چت خودش و یونگی شد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.

یونگی با لبخند کجی روی صورتش، نگاهش رو از جونگکوک که روی تخت خواب بود به گوشیه جونگکوک که صفحه چت خودش و تهیونگ رو نشون میداد، داد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.


یونگی با لبخند کجی روی صورتش، نگاهش رو از جونگکوک که روی تخت خواب بود به گوشیه جونگکوک که صفحه چت خودش و تهیونگ رو نشون میداد، داد.
باید جوابش رو میداد و وانمود میکرد جونگکوکه؟
با رضایت سرش رو تکون داد و شروع کرد به تایپ کردن.

—————
یادتونه گفتم فقط شنبه ها و چهارشنبه ها؟ نظرم عوض شد از این به بعد میریم رو روند اپ یک روز در میون ولی اگه نظرا و ووتا دوباره کم شه باز میشه شنبه چهارشنبه ها😂
از اونجایی که خیلی دوستون دارم🥲♥️

-Friend Zone | Vkook-Où les histoires vivent. Découvrez maintenant