فردی کنار قاضی رفت و دم گوشش چیز هایی گفت.
با رنگ تعجب گرفتن نگاه قاضی و اخم کوچیکش، لبخندی که بی شباهت به نیشخند نبود، روی لب های تهیونگ نقش بست.
قاضی چیزی گفت و چند لحظه بعد، در اصلی سالن دادگاه باز شد.
همه متعجب از مهمون ناخوانده‌ی مجلس، سر چرخوندن و با وزیر اعظم رو به رو شدن.
گیون هه پلکش از خشم پرید.
_ پ-پارک؟!
وزیر پارک با قدم های محکم وارد سالن شد که پشت سرش، پسری زیبا و خیره کننده که برای تمام افراد غریبه بود، وارد شد.
صدای همهمه بلند شد.
همه درمورد حضور ناگهانی وزیر پارک و پسر پشت سرش حرف می‌زدن.
تهیونگ با نگاه پر افتخارش، سر تا پای امگای هلوییش رو بر انداز کرد.
نگاهش رو به جمع داد و با صدای بلندی، همهمه ها رو در ثانیه خفه کرد:
_ آقایون و خانم ها... مایلم از طرف خودم و دربار سلطنتی...لونای خودم و کشور رو معرفی کنم...
دوباره به جونگ کوک خیره شد.
تهیونگ با تکون سر، جونگ کوک رو مشتاق کرد تا به سمتش قدم برداره.
با نزدیک شدن جونگ کوک بهش، اون رو سمت خودش کشید و کمرش رو گرفت.
بدن هاشون رو به همدیگه چسبوند.
خیره در نگاه ترسیده و نگران امگاش، با قاطعیت گفت:
_ جئون جونگ کوک و در آینده‌ای نه چندان دور... کیم جونگ کوک.
دوباره همهمه ها با شدت بیشتری بالا گرفت و عکاس هایی که معلوم نبود از کجا وارد سالن شدن، به سرعت مشغول عکس برداری از اتفاق خارق العاده مقابلشون بودن.
مسلما کشور و سوشال مدیا، با عکس هایی از لونای آینده‌ی کره جنوبی و معرفی ناگهانیش اون هم توی دادگاه، منفجر می‌شد!
وزیر اعظم پوشه به دست سمت قاضی رفت و پوشه رو سمتش گرفت:
_ اعلیحضرت و دربار سلطنتی، مایلن مدارک جدیدی رو به پرونده اضافه کنن، همچنین شکایت جدیدی رو، توسط جئون جونگ کوک، پسر ارشد جئون هومین.
سه هیوک که ایستاده بود، با این حرف پارک به شدت روی صندلیش افتاد و باعث شد تهیونگ بدون اینکه ببینتش، پوزخندی بزنه.
جونگ کوک نگاهش رو به وزرا داد که لحظه‌ای با دیدن نگاه خشمگین و غرق نفرتشون، لرزید.
تهیونگ که هنوز جونگ کوک رو در آغوش داشت، لرزش امگاش رو حس کرد و گرگش زوزه هشدار آمیزی با حس خطر کشید.
سر خم کرد و درست کنار گوش جونگ کوکش زمزمه کرد:
_ نترس... آتنای این مجلس تویی هلوی شیرینم... و من خرد میکنم گرد کسی رو که حتی قصد آزار به آتنام رو داشته باشه... پس بدرخش آتنای من... درست عین یک الهه!
YOU ARE READING
King Of Emotions (VKook)
Fanfictionکاپل اصلی: ویکوک. کاپل فرعی: سپ«یونگی تاپ» و ناممین. خلاصه: تهیونگ پادشاه کره جنوبیه و ده سالی هست که دنبال جفت حقیقیشه... چی میشه که وقتی با یونگی، دوست و محافظش، قایمکی رفته بیرون، پسر امگایی رو کنار دوست پسر هیونگش ببینه که شدیدا از پادشاهی که خو...
