6

498 116 2
                                    

"لعنتی-" یونگی فحش میده و به انبار برمیگرده تا یه ماهی صددرصد سوخته رو پیدا کنه. خب- یه ماهی خیلی خیلی قهوه‌ای شده. پس شاید فقط خوب پخته شده. فحش میده ولی گاز رو خاموش میکنه و چاقوش رو برمیداره تا به هر حال، بخورتش. ماهی‌تابه رو بالا میبره تا روی عرشه، روی صندلی‌ش بشینه و سایرن رو تماشا کنه.
جیمین نگاهش رو بین یونگی و ماهی‌ کوچیکی که توی دست های خودشه، میچرخونه. یجورایی عصبی به نظر میاد.
"اگه نمیخوای، مجبور نیستی جلوی من غذا بخوری." یونگی سعی میکنه آرومش کنه. جیمین ابروهاش رو بالا میبره و همونطور که ماهی رو گاز میگیره، سرش رو تکون میده. دندون های نیشش پایین میرن تا توی گوشت حیوون فرو برن. سرش رو جدا میکنه و میجوه، دندون های نیشش رو پشت دهن بسته‌ش مخفی میکنه. به یونگی نگاه نمیکنه و یونگی سعی میکنه تماشاش نکنه، میخواد جیمین کنارش احساس راحتی کنه. حدس میزنه اینا همش برای سایرن، جدیده. با این حال، وقتی نیم نگاهی بهش میندازه، متوجه آبی تیره‌ای میشه که روی بدن ماهی به چشم میخوره، و یونگی رو به یاد وقتی میندازه که جیمین سیبش رو گاز گرفته بود.
ماهی خودش تقریبا خشکه، ولی باز هم در کل خوشمزه‌ست. قبل از جیمین غذاش رو تموم میکنه و ماهی‌تابه رو کنار صندلیش، پایین میذاره تا طراحی نیمه کاره جیمین رو تموم کنه. سایرن با کنجکاوی بهش نگاه میکنه، صدای مدادی که روی کاغذ کشیده میشه رو میشنوه. "چیکار داری میکنی؟" جیمین همونطور که ماهی رو از دهنش دور میکنه، میپرسه.
"نقاشی،" یونگی جواب میده. سایرن با دهنی که به شکل 'O' در اومده، سرش رو برای تایید تکون میده. یونگی هر چند لحظه یک بار، به جیمین نگاه میکنه، یجورایی شانس آورده که جیمین متوجه نگاه هاش نمیشه.
"میشه ببینم؟" سایرن همونطور که با اشتیاق به یونگی زل میزنه، ازش درخواست میکنه. دریانورد در ابتدا مردده ولی به هر حال سرش رو برای تایید تکون میده و ژورنال رو بالا نگه میداره. جیمین چشم هاش رو ریز میکنه ولی سرش رو برای رد کردن تکون میده. یونگی با کنجکاوی تماشاش میکنه که توی آب فرو میره و یک دفعه، شناور، کنار کشتی ظاهر میشه، یا حداقل یونگی اینطوری فکر میکنه. وقتی یونگی با تعجب اون طرف لبه کشتی رو نگاه میکنه، میبینه که آب، سایرن رو از اقیانوس بلند کرده و حالا روی لبه کشتی خم شده و به ژورنال زل زده.
"چطوری-"
"تو اینکارو کردی؟" جیمین با تعجب میپرسه و ژورنال رو آروم از دست یونگی میگیره. صفحه هارو ورق میزنه و با شگفتی بهشون نگاه میکنه، و بعد، یک دفعه ژورنال رو کف کشتی میندازه و لبه کشتی رو محکم میگیره. یونگی که ایستاده، میتونه ببینه که آبی که سایرن رو بالا نگه داشته بود، پایین افتاده و باعث شده جیمین، لبه کشتی رو محکم نگه داره. دریانورد بازوهای جیمین رو میگیره و روی عرشه بالا میکِشتش. یونگی قبل از اینکه امتحان کنه، اصلا نمیدونست دُم جیمین، آسیب دیده یا سالم، میتونه چقدر سنگین باشه و باعث میشه خودش به پشت کف عرشه بیوفته و جیمین هم روش قرار بگیره.
"آخ-" یونگی زیر لب میگه.
"لعنتی-ببخشید-" جیمین سعی میکنه تکون بخوره ولی وقتی یونگی همون جا نگهش میداره، ساکن میمونه.
"بهم بگو چطوری اون کارو کردی،" یونگی آروم ازش درخواست میکنه. بدون اینکه حواسش باشه، دستش رو جلو میبره تا موهای جیمین رو همونطور که حرف میزنه، کنار بزنه و این باعث میشه جیمین لحظه‌ای توی سکوت فرو بره.
"جادو،" سایرن تقریبا در سکوت، جواب میده. "احتمالا قدرتم تموم شد. هنوز به اندازه کافی قوی نیستم،" با ناراحتی میگه. "ببخشید،من- من باید برگردم توی آب،"
ولی یونگی فقط سرش رو برای تایید تکون میده و انگشتش رو روی گونه جیمین میکشه. انگشت شستش رو روی لب های برجسته جیمین میذاره.
"یونگی،" جیمین با تاکید میگه.
"درسته، درسته،" دریانورد زیر لب میگه. خودش رو از روی زمین بلند میکنه و خم میشه تا جیمین رو توی آغوش بگیره. سایرن با عصبانیت جیغ میکشه و سعی میکنه کنار بزنتش. "انتظار داری چطوری برگردی توی آب اگه من کمکت نکنم، احمق؟" یونگی با بداخلاقی میگه.
"هی،" جیمین بحث رو ادامه میده. "این تیکه کلام منه،"

Seawater Kisses | Yoonmin | Persian TranslationWhere stories live. Discover now