~ چی؟ البته که توتفرنگی طعم مورد علاقهام نیست! من واقعا عاشق توتفرنگی روی کیکها و دسرهام، ولی کل علاقهام توی توتفرنگی خلاصه نشده!
تهیونگ بستنی طعم توتفرنگی رو از دست جونگکوک بیرون کشید و با بیحوصلگی اون رو داخل یخچال برگردوند. با انگشت اشارهاش، یکییکی تمام بستنیها رو گذروند و وقتی به بستنی طعم خربزه رسید، نیشخند زد و اون رو برداشت و بالا برد.
اون دو نفر، بعد از پیشنهاد پسرالفا زیر خورشیدی که با ابر پوشیده شده بود از خونه بیرون زده بودند ولی وسط راه بهجای کافه یا هرجایی که بتونند صبحونه بخورند، با اصرار های فراوان پسر زعفرانی راهشون به یکی از شعبه های یه فروشگاه زنجیرهای نزدیک اطرافشون، کشیده شده بود چون وقتی تهیونگ برای ثانیهای به اون طور خالی بودن یخچال خونهاش فکر کرد، وحشت کرد و با خودش گفت که هیچراهی وجود نداره که اون خونه رو خالی از هر خوراکیای بگذاره. توی راه، از جونگکوک درمورد اینکه چطور بدون خوراکی دووم میاورد پرسید و تنها جوابی که گرفت "کافه تریای دانشگاه" بود. اگه منظورش از کافه، همون کافهی کذایی بود که برای اولین بار اونجا چشم تو چشم شد، حاضر بود با کل پول نداشتهاش اونجا رو هم بخره تا ویراناش کنه و دیگه چشمش به اونجا نخوره. در نتیجه اونقدر استین لباس جونگکوک رو پشت سرش کشید و زیر تابلوی فروشگاه داد زد که پسر حداقل به خاطر ابروش تسلیم شد و اونجا رو با حضورش روشن کرد.
× ملونا* با طعم خربزه؟ داری باهام شوخی میکنی؟
جونگکوک با حیرت و صورتی وا رفته گفت و به پسر امگا نگاه کرد که برای لحظهای لبهایش رو لیسید و از روی کاور بستنی، رویش بوسه زد. تهیونگ با دیدن قیافهی پوکر پسر مقابلش، لبخندش رو از روی لبهایش پاک کرد و با گذاشتن اون بستنی داخل سبد نیمهپر بین انگشتهای جونگکوک، چشمهایش رو چرخوند.
توی زندگیاش حتی یکبار هم پیش نیومده بود که وقتی به بقیه میگفت بستنی موردعلاقهاش بستنی ملونا با طعم خربزهست، واکنشی به جز قیافههای درهم و بینی چروک شدهشون بگیره. اگه تیونگ خیلی ادم باشعوری نبود، جلوی همه ی اون ادمها تا اخرین تکهی بستنی رو میخورد و چوب باقیمونده رو هم داخل بینیشون فرو میکرد تا کسی حتی فکر توهین به بستنی عزیزش نزنه.
ثانیهای فکر اتاق پسر الفا از ذهنش خطور کرد، و حق به جانب روی پنجهی پاهایش بلند شد تا چند سانتی از جونگکوک بلند باشه و و زیر چشمی بهش نگاه کرد.~ حق نداری بهش توهین کنی، مگه سبز دوست نداری؟ اونم سبز رنگه!
پسر دستش رو روی شونهی امگا گذاشت و اون رو روی زمین برگردوند. در حالا کلی، شاید فقط یکسانت و نیم از تهیونگ قد بلندتر بود که اصلا به چشم نمیومد، اما نه برای کسی مثل جونگکوک که همیشه روی جزئیات توجه داشت، مخصوصا اگه اون جزئیات متعلق به تهیونگ بود.
YOU ARE READING
Blockbuster | KookV
Random[ 𝗕𝗹𝗼𝗰𝗸𝗕𝘂𝘀𝘁𝗲𝗿/بلاکباستر ] قدم زدن بین سیدی های خاکخورده، تابهحال فکر کرده بودی که دوست داری تو کدوم سریال زندگی کنی؟ برای تهیونگ هم زندگی داخل یه فیلم یه "تصور" بود تا اینکه ادامه ی زندگیاش با گیر افتادن تو یه زیرزمین گره خورد؛ با...