-چپـتر دهـم-

658 118 63
                                    

قبل از این‌که شروع کنی به خوندن ستاره پایین رو با یه لمس کوتاه پررنگ کن تا زیبای وحشی با قدرت بیشتری جلو بره و تند تند آپ بشه🤍

--------------

بکهیون برای کنترل قطرات اشکی که سعی در خیس کردن گونه‌هاش داشتند، چندین بار بی وقفه پلک زد و لب‌هاش رو روی هم کشید.

_من نمی‌خوام بهم دست بزنی.

خودش هم متوجه نشد که چطور همچین جراتی پیدا کرده تا در برابر خواسته امپراطور قدرتمند چوسان نافرمانی کنه.

با سیلی محکمی که توسط همسرش روی گونه‌اش خورد، سرش به طرفی پرت شد و دستش رو روی گونه آسیب دیده‌اش گذاشت.

با چشم‌های خیس به صورت خشمگین چانیول خیره شد.

_جرات نکن دوباره بهم بگی چیکار کنم.

بکهیون چند قدمی به عقب برداشت و پشت دستش رو روی لبش کشید.

_نمیخوام بزارم به من و پدرم زور بگی... تو نمی‌تونی هر وقت که خواستی منو کتک بزنی من زیر دستت نیست-

با ضربه سیلی بعدی این‌بار با پشت دست توی دهنش، جمع شدن خون رو زیر زبونش حس کرد.

_زیر دست؟ تو زیر دستم نیستی بکهیون... تو یکی از داراییام هستی و من هرکاری بخوام باهات می‌کنم... میدونی که؟

و با تمسخر به شکم بکهیون که حالا خیلی کم برآمده شده بود، نگاه کرد.  بکهیون خیلی خوب می‌دونست معنی نگاه چانیول چیه؛ درست داشت به شبی که با تجاوز به امگا، اون رو باردار کرده بود اشاره می‌کرد.

چانیول به قفسه سینه بکهیون خیره شد که چطور به خاطر خشم بالا و پایین می‌رفت.

_ولی امپراطور... بهت قول میدم تقاص سیلی هایی که بهم زدی رو بدی... انتظار سکوت از این امگای سرکش رو هرگز نداشته باش!

چانیول به بلندی طوفان و رعد آسمان نیمه شب خندید و دستش رو روی صورتش کشید.

با تمسخر به گوشه لب زخمی بکهیون و جای انگشت‌هاش روی گونه امگا نگاه کرد و لب زد.

_امگای وحشیم زود داری افسارتو پاره می‌کنی و منم خوب بلدم چطور یه افسار جدید برات ببندم.

بکهیون دستش رو بالا آورد و آستین هانبوکش رو زیر چونه‌اش کشید.

چشم هاش رو با خشم از چانیول گرفت و به طرف اسبی که کنار درخت بود حرکت کرد.

***

به آرومی دسته ظرف فلزی ظریف کاری شده رو بین انگشت هاش گرفت و با آوردن دست آزادش زیر آستین هانبوک آبی رنگش محتویات چای جاکسول رو داخل فنجون چینی هادونگبو ریخت. بعد از اینکه چای تونست فنجون کوچیک رو پر کنه دستش رو عقب کشید و به همون آرامش قبل، کمی چای داخل فنجون خودش ریخت. ظرف رو کنار میز کوچیک گذاشت تا جلوی دستشون رو نگیره.

『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』Where stories live. Discover now