-چپـتر سیـزدهم-

268 51 3
                                    

عیدتون مبارک :))
-----

صدای چانیول آروم و بی رحم بود؛ حتی بی‌رحم تر از زمانی که با شمشیر سر آلفای خیانت‌کار رو می‌برید.

بی توجه به نگاه وحشت زده بکهیون، مشت محکمی توی شکمش کوبید و صدای جیغ امگا گوش‌هاش رو پر کرد.

مشت های بعدی رو محکم تر به پهلو و اطراف شکم بکهیون کوبید و تا وقتی که لکه های خون رو درون دهانش ندید، بیخیال نشد.

دهان نیمه باز بکهیون به آرومی چند قطره خون بیرون داد و چونه‌اش رو قرمز کرد. تمام بدنش از درد منقبض شده بود و کمرش به شدت تیر می‌کشید. محتویات معده‌اش رو بالا آورد و پلک‌هاش رو از درد عجیبی که زیر شکمش به وجود اومده بود، به هم فشرد.

پشت پلک‌های بسته امگا تصویر جسد نوزادی بود که پوست سردش به سفیدی برف تشبیه می‌شد و پژواک گریه های دردمندش قلب بکهیون رو مانند کوه آتشفشان ذوب می‌کرد و می‌سوزوند.

چانیول بی توجه به واکنش دردناک بکهیون، نگاه بی‌حسی به چشم های بسته امگا انداخت و انباری رو ترک کرد.

از پله های گِلی انباری پایین رفت و از دیدن مادرش که با نگرانی نگاهش می‌کرد، نفسش رو با خستگی بیرون داد.

_پسرم چیشده؟ این چه شایعه‌ایه که توی قصر پخش شده؟ واقعا بکهیون همچین کاری رو کرده؟

چانیول جوابی به مادرش نداد و انگشت‌های خونیش رو پشت کمرش به هم قفل کرد. از اونجا فاصله گرفت تا سوال دیگه ای از مادرش نشنوه. چون قول نمی‌داد با سوال بعدی اون انباری رو آتیش نزنه و بکهیون رو خاکستر نکنه.

هادونگبو نگران پایین هانبوکش رو بین مشتش گرفت و از پله های انباری بالا رفت. در نیمه باز رو کامل باز کرد و داخل شد.

با دیدن جسم کبود و خونین بکهیون که دست‌هاش از بالا به سقف انباری بسته شده بود، خون توی رگ‌هاش یخ بست و جیغ بلندی کشید.

_خدای من!

سر بکهیون بیحال به طرفی خم شده بود و از دهانش خون غلیظی بیرون می‌اومد.

به سرعت طرف بکهیون دوئید و با تمام توانش سعی کرد تا گره طنابی که به سقف وصل شده بود رو باز کنه، اما وقتی موفق نشد به طرف در قدم تند کرد و فریاد زد.

_سریع بیاید و ملکه رو به اقامتگاه من ببرید.

***

گرگ ها یکی از بی‌رحم ترین موجودات تاریخ به حساب می‌اومدند و اگر زمانی بازی برخلاف علایقشون انجام می‌شد، تا آخرین قطره خون بازی کننده رو روی زمین می‌ریختند و جنازه‌اش رو در سرمای کوهستان رها می‌کردند. اما هر گرگ بالغ و بی‌رحمی مقابل مادرش درست مثل توله گرگ کوچیکی بود که نمی‌تونست از خودش دفاع کنه.

『𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐲🌛』Where stories live. Discover now