13

2.9K 487 30
                                    

جونگ کوک،

امروز روزیه که میرم

این نامه رو هم میدم به مامانت و امیدوارم که نامه رو بهت برسونه تا بخونیش

ممنون برای این مدتی که باهام بودی،برای ما بودن.
برای اینکه بودی تا دوسم داشته باشی،هرچند که زود تموم شد.اما امیدوارم خوشحال باشی.اون شب توی باغچه،من رسوندمت خونه،ازم خواستی پیشت بمونم و منم اینکارو کردم!اما صبح زود با نوشتن این نامه خونه رو ترک کردم.

کوکی،گفتنش واسم سخته ولی من چند وقتیه که فهمیدم،که تو به راحتی میتونی فراموشم کنی

خب،

امیدوارم...

اما خاطراتمون تا ابد باقی میمونه.

احساسات من دیگه تغییر کردن،ولی خوشحالم که اونا رو با تو سهیم شدم.و اون عشقی که بهت داده بودم،قدرشو بدون!

جئون جونگ کوک،

بانی کوچولوی من،مرد من،معشوقه ی من،نیمه ی من،

دوسِت داشتم

___

کیم تهیونگ

The Letters For No one [completed]Where stories live. Discover now