part5

5K 505 147
                                    

با حس تابش نور افتاب چشماشو به ارومی وا کرد
بی حوصله روی تخت نشست و کش و قوسی به بدنش داد و برای شستن دست و صورتش به سمت دستشویی قدم برداشت

اونا بعد از رسیدن به جزیره چند تا کلبه ویلایی کنار دریا اجاره کرده بودن، کلبه کوک نسبت به بقیه کوچکتر بود چون همه با جفتشون تو یکی از کلبه ها بودن و کوک بابت این موضوع خوشحال بود چون برای اولین بار از تنهاییش، نهایت لذت رو میبرد
کلبش دقیقا به کلبه تهیونگ و سئون چسبیده بود جوری که استخراشون بهم متصل بودن و در اخر هر دو استخر به دریا ختم میشد

کوک فقط یه باکسر تنش داشت و پیرهن سفیدشو که تا بالای رون هاش کشیده میشد رو پوشید و چند تا دکمه اش رو بست
هنوز خیلی زود بود که بقیه برای صبخانه بیدار بشن..‌.
گیج و منگ نگاهی به اطراف انداخت که چشمش به استخر کوچیک کنار تراسش خورد و لبخند کجی روی لباش شست...یکم شنا کردن میتونه جالب باشه!

کشیده شدن پاهای برهنه اش روی سرامیکا حس خوبی رو بهش منتقل میکرد، با لوندی لبه استخر ایستاد میخواست وارد اب بشه که با حس سنگینی نگاه کسی سرشو به طرفش چرخوند

با گره خوردن نگاهش به نگاه گیرای تهیونگ با ترس سر جاش پرید
دستشو روی قلبش گذاشت و پلکاشو محکم روی هم فشرد
+وای ترسوندیم!
با سوت تهیونگ پلکاشو به ارومی باز کرد و متوجه نگاه خمار تهیونگ روی تنش شد...نگاهش روی پاهای برهنه کوک و ترقوه خوش تراشش در گردش بود

با نگاه ثابت و دقیق به انحنای وسوسه انگیز اندام کوک پک محکمی به سیگارش زد

بالا تنش لخت بود و موهای خوش حالتش، پریشون روی صورتش ریخته بودن، بدن عضله ای و ورزیده اش از نظر کوک دیوونه کننده میومد...
لعنتی جذبه مردونش هیچوقت براش تکراری نمیشد

سیگارو از لای لبای خوش فرمش برداشت و نگاه خمار و دقیقشو به تن ظریف پسرک دوخت
کوک به نگاه خیره و خمارش نیشخند محوی زد...

نگاه نافذ مرد جادوش میکرد جوری که با بی شرمی سعی کد بیشتر اغواش کنه برا همین طره ای از موهاشو با ناز و دلبری به پشت گوشش فرستاد
حالا که تهیونگ با نگاهش تنشو نوازش میکرد چرا بیشترشو بهش نشون نمیداد؟

نگاه تبدارشو به چشمای وحشی تهیونگ انداخت و با دلبری لب پایینشو بین دندوناش گرفت و اروم فشرد

کوک زیر نگاه پر نفوذ و گیرای تهیونگ ذوب میشد و با تمام وجودش خجالت میکشید.... ولی کی قراره جلوی دلبری های کوک رو بگیره؟ در حالی که تهیونگ با نگاه خیره اش جرعت بیشتری بهش میداد!
جونگوک با لوندی لبه استخر نشست و با نگاه ثابت به چشمای خمار تهیونگ، اغواگرانه دستشو لای موهاش کشید و قوسی به کمرش داد که باعث شد بخشی از شکمش از زیر پیرهنش نمایان بشه

مرد نگاه گرسنشو به ترقوه و بخشی از شکم برهنه اش انداخت...نمیتونست جلوی جونگکوک اغواگر مقاومت کنه...اون کنترل نگاهشو از دست داده بود!

Forbidden love Donde viven las historias. Descúbrelo ahora