با نگاه اغواگرانه ای به تیله های تیره، خمار و گیرای تهیونگ که بین دود غلیظ سیگارش بیشتر از همیشه جذاب بنظر میرسیدن، بینیشو از روی شلوار به عضو سفت شده مرد کشید و اروم پلکاشو از روی لذت بست
تهیونگ از حس خوبی که میگرفت پک محکمی به سیگارش زد و بی طاقت منتظر پسرش موند
جونگکوک که تمام بدنش داغ کرده بود و یه چیزی داخل عضوش تکون میخورد بدون قطع تماس چشمیش لباشو به عضو مرد کشید و با دندوناش زیپ شلوارشو وا کرد
با دستای ظریف و لرزونش شلوار تهیونگ رو همراه با باکسرش پایین کشید و با دیدن عضو خوش سایز و خیس تهیونگ، لرزش عجیبی بدنش رو فرا گرفت و هجوم اوردن تمام خون بدنش رو به صورتش حس کرد
لب پایینش رو گزید و با لپای گل انداخته بینی و لبشو اروم روی عضو کاملا سفت و تحریک شده اش کشید
تهیونگ با دیدن صورت و گوشای قرمز شده جونگکوک بی طاقت لیسی به لب بالاییش زد
سیگارش رو بین لبای خودش جا داد و بدون معطلی ازش کام عمیقی گرفت که سوختن فیلترو تا انتها حس کرد
صدای بم و دو رگه شده اش از شهوت با دود سیگاری که همراه با هر کلمه ای که میگفت از دهنش خارج میشد
_زود باش...ددی منتظرته عروسک!
چطور میتونه با لحن پر از نیازش، دستوری بحرفه؟ جونگکوک از خودش پرسید....
فقط کیم تهیونگ بود که میتونست حتی در شدید ترین حالت نیاز خودش از کلمات مثل «خواهشا» یا «لطفا» استفاده نکنه!
ولی همین روحیه سلطه گری مرد میتونست جونگکوک رو تا مرز دیوونگی ببره!
به چشمای خمار و سرخ شده مردش خیره شد و عضو کینگ سایزش رو بین دستای ظریفش گرفت و اروم مالید
با حس نفسای داغ جونگکوک روی عضوش نفس لرزونی کشید و دوباره پک نرم و کوتاهی به سیگارش زد
کوک همینطور که بالز های تهیونگ رو دورانی میمالید زبون داغ و خیسشو روی شکاف های نوک عضوش کشید
و این کارش به طرز لعنتی برای تهیونگ تحریک کننده میومد!
تهیونگ لبای داغشو محکم روی هم فشرد و نفسای صدا دار و کشیده ای گرفت
کوک لیسی به نوک برجسته عضوش زد و اروم مکید
_ممممم
صدای ناله مردونه تهیونگ که سعی در خفه کردنش بود باعث میشد قلب جونگکوک دیوونه وار به سینه اش بکوبه! جوری که صدای تپشای قلبش رو براحتی میتونست بشنوه!
جونگکوک زبونشو به زیر عضوش از پایین تا بالا کشید و به نوکش ضربه ارومی زد و تهیونگ از لذت داغی زبونش تکون شدیدی خورد
چند بار زبونشو به عضو تحریک شده مرد کشید و کاملا خیسش کرد
نبض رگای برجسته روی عضوش رو به وضوح حس میکرد بی اختیار دندوناشو به رگای عضوش کشید و ناله مردونه تهیونگ رو دراورد
_هممم...
جونگکوک که از تاثیری که روی تهیونگ میذاشت کاملا لذت میبرد دست از لیسیدن برداشت و لباشو دور نوک عضوش حلقه کرد و اروم مکید و کم کم وارد حفره داغ و خیسش کرد مث ابنبات خوشمزه ای که دوست نداشت تموم بشه!
YOU ARE READING
Forbidden love
Fanfictionپسری که عاشق ممنوعه ترین فرد زندگیش بود... عشق ممنوعه جونگوک به همسر خواهرش تهیونگ که از قضا سرهنگ بود چی میشه اگه جونگکوک نتونه جلوی احساساتش رو بگیره و بخاطر اینکه تهیونگ بازداشتش کنه دست به کارای خلاف بزنه؟! ___________________________ میدونستم...
