Part 3 [ new house ]🦖

2.7K 289 15
                                    

-قربان وارث خانواده جئون رسیده

-الان کجاست؟

-مثل بقیه افراد بردیمش توی یکی از سلولای زیرزمین ..

-از دست شما احمقا!

جین با فریاد گفت و اتاق کارش رو به مقصد زیرزمین ترک کرد

-در رو باز کنین ..

بعد از باز شدن سلول نگاهش رو به جونگکوکی داد که سر و گردنش غرق در خون بود ... قدم هاش رو با تردید به سمت کوک برداشت و بعد از چک کردن وضعیتش دستور داد اون رو توی یکی از اتاق های عمارت ببرن و مداواش کنن

'اون فاکیا هیچ کاریو نمیتونن درست انجام بدن'

چند ساعتی بود که هوشیار بود اما نمیتونست چشم‌هاش رو باز کنه تنها چیزی که حس میکرد درد و سوزش پیشونیش بود

بعد از کلی تلاش چشم‌هاش رو باز کرد و بر خلاف انتظارش روی جای گرم و نرمی دراز کشیده بود ..

'لعنتی! یادم رفته بود توی عمارت کیمم'

اتاق نسبتا بزرگی که پرده های خاکستریش پنجره‌هاش رو پوشونده بودن و مانع ورود نور میشدن ... همه چی توی این اتاق خاکستری بود ، تیره ، تار و ساده ... نگاهش رو سمت کاناپه وسط اتاق چرخوند و متوجه شد شخصی روی اون خوابیده پس روی تخت نشست و با خودش فکر کرد که توی زیرزمین چه اتفاقی افتاده و جین چرا اون رو به اونجا فرستاده ، ولی به هیچ نتیجه ای نرسید ... همچنان توی فکر بود که با صدای در از جاش بلند شد

-اومدم اوضاعت رو چک کنم

فرد با صدای نسبتاً بلندی گفت و باعث شد کسی که روی کاناپه خوابیده بود بیدار بشه

-سلام ..

جونگکوک در جواب فقط به تکون دادن سر اکتفا کرد و شخصی که به نظر دکتر بود به سمتش حرکت کرد ..

-خوشحالم که به هوش اومدی ، اون تازه کارا اشتباهی زدن تو سرت و جنابعالی دو روز بیهوش اینجا افتاده بودی

-دو روز ..؟

-خب اره ... و اینکه رییس گفتن هروقت به هوش اومدین به دیدنشون برین

جونگکوک چیزی نگفت و دکتر بعد از چک کردن وضعیتش اون رو به سمت اتاق کار جین همراهی کرد ولی وسط راه باهاش تماس گرفته شد

-اوه متاسفم باید تنهاتون بذارم
اما جای نگرانی نیست
همین راهرو رو تا انتها برید به اتاق رئیس میرسید

و با عجله جونگکوک رو ترک کرد.

جونگکوک قدم هاش رو به سمت انتهای سالن کشید ... کمی که جلوتر رفت سالن به شدت شلوغ شد و افراد موقع گذر از سالن به اون تنه میزدند

نفر اول

نفر دوم

نفر سوم

نفر چهارم و ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now