Chapter 4

2.8K 354 57
                                    

"شوگا چیه؟"تهیونگ،گیج میپرسه و هوسوک کنارش میشینه."و چرا جیمین با یه شوگا قرار میذاره؟"

"اسم استیج یونگی هیونگه."هوسوک لبخند میزنه و دستش رو جلو میبره تا انگشتاش رو با پسر جوونتر قفل کنه،ولی دقیقا وقتی دهنش رو باز میکنه که حرف بزنه،یکی صحبت میکنه.

"هی،چیکارا میکنین؟"جین میپرسه و روی صندلی سیمانی سوم،که طرف دیگه میزه،میشینه و نامجون هم کنارش میشینه.

"اوه...هیونگ،صبح بخیر."جیمین به جین نگاه میکنه و لبخند میزنه و پسر بزرگتر هم جواب لبخندش رو میده.

"قضیه رو شنیدی؟"هوسوک به جلو خم میشه و به نامجون لبخند میزنه.

"چی شده؟"نامجون به پسری که با لبخند قلبی شکلش‌،بهش زل زده،نگاه میکنه.

"ظاهرا شوگا هیونگ با یکی قرار میذاره."هوسوک میخنده و سرش رو میچرخونه تا به جیمین نگاه کنه.

"هیونگ!"جیمین سعی میکنه به پای هوسوک لگد بزنه.

"اووو!"تهیونگ داد میزنه و پاش رو بالا میاره."اون پای من بود!"

هوسوک میخنده و با انگشتش،پشت دست تهیونگ رو نوازش میکنه و جیمین،از بهترین دوستش عذرخواهی میکنه.

"خوبی؟"هوسوک از تهیونگ میپرسه،و پسر جوونتر لباش رو جلو میاره ولی به هر حال برای تایید حرفش،سرش رو تکون میده.

"فقط فکر کنم،دیگه نمی تونم راه برم.همین."تهیونگ بیخیال زمزمه میکنه و مچ پاش رو میماله تا دردش رو کم کنه."باید بغلم کنی و ببریم اینور اونور،هیونگ."

جیمین میخنده،"تو هم که خیلی بدت میاد،مگه نه،ته؟"

"ببند."تهیونگ آروم میگه،گونه هاش سرخ میشن و پاش رو دوباره روی زمین میذاره.

"شوگا کیه؟"جین میپرسه و یکی از سیب زمینی سرخ شده های نامجون رو میدزده."و چرا باید قرار گذاشتنش برام مهم باشه؟"

"شوگا همون پسره توی کلاس اشعار رپه.البته اسم واقعیش یونگیه،شوگا اسم استیجشه."نامجون به جای هوسوک جواب میده و یکی از حلقه های پیاز جین رو میدزده."ولی نمیدونم چرا اینکه قرار میذاره باید برای هرکدوم از ما مهم باشه."‌

"خب،وقتی بفهمین با کی قرار میذاره،براتون مهم میشه."هوسوک لبخند میزنه و مستقیم به جیمین زل میزنه.

"چرا همش به جیمین...؟"جین میپرسه و بعد داد کشیدن نامجون،حرفش رو قطع میکنه.

"وایسا،جیمین؟جیمینمون با شوگا قرار میذاره؟"نامجون همبرگرش رو روی میز میندازه."جیمین،تو با یونگی هیونگ قرار میذاری؟!"

"وایسا،چی؟جیمین چی شده؟!"جین هم داد میزنه و هوسوک میخنده.

"اصلا اینطور نیست،باشه؟!قرار نمیذاریم!"جیمین داد میزنه ولی وقتی همه برمیگردن و به میزشون،زل میزنن،صداش رو پایین میاره."تقریبا اصلا نمیشناسمش."

Out Of My System | Yoonmin | Persian TranslationWhere stories live. Discover now