Chapter 6

2.7K 312 20
                                    

با اینکه یونگی،به جین گفت نمیخواد دیگه باهاشون بره بیرون،تقریبا با یه برنامه هفتگی با هر پنج تاشون توی کل ماه بعد ملاقات میکنه.خیلی به این فکر میکنه که چطوری از 'ملاقات با یکی دوتا دوست هر چند وقت یه بار' به 'ملاقات پنج نفرکه تقریبا غریبه حساب میشن،اونم هرروز' رسیده،ولی به نتیجه ای نمیرسه.

البته این موضوع برای یونگی مشکلی نیست،و حتی اگه باشه هم،هر مشکلی که به یه راه حل نیاز نداره،نه؟

طبق یه الگوی تقریبا مشخص همو میبینن.دوشنبه ها مال نامجون و هوسوکه،دوتاشون جلوی کلاس اشعار رپ،یونگی رو میبینن و باهم دیگه به کنفرانس دانش آموزا که بعد از کلاس، توی سالن برگزار میشه،میرن.تنفر از دوشنبه ها،حالا تقریبا قابل تحمل شده.

بعد از دو تا دوشنبه ای که باهم میگذرونن،یونگی بالاخره اعتماد به نفسشو پیدا میکنه و استودیوش رو بهشون نشون میده،و دو ساعت کامل برای دوتا پسر جوونتر که بدجور هیجان زده شدن،درمورد وسایل و تجهیزاتش، توضیح میده.

"وقتشه اون آهنگه رو باهم ضبط کنیم."نامجون،توی سومین دوشنبه میگه و دوشنبه چهارم،جین با خوراکی،چند تا بطری آب و یه لبخند پررنگ بهشون ملحق میشه.وقتی یونگی،نامجون و جین ضبط کردن آهنگشون رو تموم میکنن،هوسوک از یونگی میخواد که باهم همکاری کنن و یونگی،برای تایید حرف پسر جوونتر سرش رو تکون میده و بهش قول میده که حتما یه روز اینکارو بکنن.

سه شنبه ها فقط و فقط مال جینن. روزای استراحتش،روزایی که فقط چند ساعت توی محوطه دانشگاه میمونه.به خاطر رشته های متفاوتشون،هیچ کلاسی باهم ندارن.ولی وقتی فهمیدن ساعت ورود و خروجشون یکیه،جین یونگی رو متقاعد میکنه که عصرها باهم عصرونه بخورن.

خود جین،بیشتر عصرونه ها رو آماده میکنه و چیزی از دانشگاه نمیخرن.یونگی حس میکنه که سه شنبه ها شبیه یه خوک چاق میشه،ولی از نوع خوبش.یونگی،از میان وعده های شیرین خوشش میاد و جین،از شنیدن تعریفاش.بعضی وقتا در حین غذا خوردن باهم حرف میزنن و بعضی وقتا فقط ساکت،کنار هم میشینن.سکوتشون ناراحت کننده نیست.خیلی باهم تفاهم ندارن ولی به اندازه کافی به هم نزدیکن.

چهارشنبه ها مال خود یونگی هستن و یونگی صبح چهارشنبه به استودیوش میره و تا وقتی هوا تاریک بشه،بیرون نمیاد،چون تنها روزیه که به خاطر کلاس بعد از مدرسه و تمرین فوتبال جونگ‌کوک،میتونه دیر بره خونه.بعد از کارش میره دنبال پسر جوونتر،و وقتی جونگ‌کوک با چشمای براق و لبخند پررنگی که دندوناشو نشون میده،بهش نگاه میکنه،حس میکنه تمام خستگیش از بین میره.جونگ‌کوک هر چهارشنبه از یونگی به خاطر اینکه میره دنبالش،تشکر میکنه.یونگی،احساس تنهایی نمیکنه،البته با شخصیت درونگرایی که داره،از وقتی که داره تا صرف کلاس و موزیکش کنه،لذت میبره.

Out Of My System | Yoonmin | Persian TranslationWhere stories live. Discover now