Chapter 5

2.9K 356 99
                                    

جیمین خودش رو جلوی آینه مرتب میکنه و دستش رو مثل همیشه بین موهاش میبره تا صافشون کنه.گونه هاش هنوزم سرخن و امیدواره جونگ کوک درمورد ظاهرش حرفی نزنه،حتی با اینکه دقیقا میدونه چه اتفاقی بین جیمین و یونگی،افتاده.

از اتاق بیرون میره و وارد پذیرایی میشه،پلاستیک لباساش دستشه و آماده خداحافظیه.جو بدی که اونجا حاکمه،اصلا لذت بخش نیست.

یونگی روی دسته مبل بزرگش نشسته و جونگ کوک دقیقا روی مبلی که رو به روی پسر بزرگتره،نشسته و سرش رو پایین انداخته.دوتا ساک بزرگ و یه کوله پشتی کنار پاهاش روی زمینن.

"آه،"جیمین بدون اینکه بخواد میگه،و سر هردوتاشون بالا میاد."فقط میخواستم خدافظی کنم."

"چرا هنوزم اینجاست،هیونگ؟" جونگ‌کوک به جیمین توجه نمیکنه و به یونگی زل میزنه.

یونگی لحن جونگ‌کوک رو مسخره میکنه و آروم میگه،"الان مهم نیست."

"همه چی...ردیفه؟"جیمین نمیتونه جلوی خودش رو بگیره و با اینکه میدونه بهترین کاری که میتونه بکنه اینه که از اونجا بره و دیگه برنگرده،میگه.با دیدن کیفای جونگ‌کوک مشخصه چه اتفاقی افتاده.

"نمیدونم،بعد از اون چیزایی که دیدی، نظر خودت چیه؟"جونگ کوک طعنه میزنه و جیمین میدونه بعد از اون اتفاقا نباید حرفاش رو جدی بگیره.

"جونگ‌کوک اون به خاطر تو کتک خورد،کمترین کاری که میتونی بکنی اینه که بهش احترام بذاری."صدای یونگی خشنه و سرش رو میچرخونه تا به جیمین نگاه کنه."ببخشید الان یکم داغونه،سانشاین.چیز دیگه ای که لازم نداری؟"

"من،نه.مشکلی ندارم.فقط فکر کردم شاید..."جیمین به جونگ کوک نگاه میکنه.

"به اندازه کافی فکر نکردی؟"جونگ کوک به جیمین چشم غره میره.

"این که تقصیر من نیست."جیمین با بداخلاقی جواب طعنه های پسر جوونتر رو میده.

"جونگ کوک آدم باش.جیمین بیشتر از اینکه وظیفش باشه بهت کمک کرد.حالام اخم نکن و ببین میخوای بعد از این چیکار کنی." یونگی از روی دسته مبل پایین میره و روش میشینه.

"انگار چقدر انتخابای زیادی دارم.انداختنم بیرون، و نمیذارن برگردم،مگه اینکه SNU رو قبول کنم. منم نمیتونم از پس خودم بر بیام اگه برم کیونگ‌هی." جونگ کوک زمزمه میکنه و چشماش رو با پشت دستش میماله و سعی میکنه جلوی گریه کردنش رو بگیره.

"اگه بری کیونگ‌هی میتونی از پس خودت بربیای."جیمین وسط بحثشون میپره. "یکم سخته،به خصوص اگه به زندگی شیک عادت داشته باشی،ولی منابعی توی دانشگاه هستن که توی همچین چیزایی بهت کمک کنن.بورسیه،وام و همچین چیزایی. میتونی توی محوطه دانشگاه کار نیمه وقت پیدا کنی و به سال اولیای مشتاق،خوابگاهم میدن."

Out Of My System | Yoonmin | Persian TranslationWhere stories live. Discover now