3. Cheer Up!

2.5K 773 595
                                    

چانیول واقعا باید خدا رو شکر می‌کرد که کیونگسو رو کنار خودش داره وگرنه واقعا هیچ ایده‌ای نداشت که کجا بره که ۲۴/۷ای غر بزنه. چانیول تنها بتای خانوادش بود. همه‌ی اعضای خانوادش به جز عموی بزرگ پدریش، امگا بودن. راستش امگاها برای درددل و غر زدن خیلی مناسب به نظر میان ولی خانواده‌ی چانیول یکم زیادی امگا بودن و تهش بحث رو به این می‌کشوندن که چانیول یه میت شایسته نداره و یه لیست از میت‌های شایسته -که طبیعتا همشون آلفا بودن- جلوی چانیول می‌ذاشتن.

کیونگسو این‌جوری نبود. به چانیول گوش می‌داد و هیچ وقت راه حلش برای مشکلات یه میت آلفا نبود. چانیول حتی می‌تونست شرط ببنده که کیونگسو ته دلش از آلفاها متنفره ولی به روی خودش نمیاره چون منطقش اجازه نمیده.

کیونگسو روی میزش کتابی رو با دقت روبان‌پیچی می‌کرد. کاغذ کاهی... ایو! یاد بکهیون افتاد. به سمتش رفت و پرسید: «برای کی داری کادو می‌پیچی؟»

کیونگسو بهش نگاه کرد: «اوه، متوجه نشدم که اومدی.»

چانیول چیزی نگفت. کیونگسو روبان رو پاپیون زد و گوشه‌ی میزش گذاشت. چانیول خندید: «سوالمو جواب ندادی.»

کیونگسو با لحن گیجی گفت: «آره، اوه...»

انگار یاد چیزی افتاده باشه چیزی رو توی مانیتور چک کرد. چانیول با لحنی که ازش شیطنت می‌بارید گفت: «امروز مشکوک به نظر می‌رسی کیونگسو.»

کیونگسو خندید: «نه، فقط این آلفا وجود داره که...»

چانیول وسط حرف کیونگسو پرید: «چی؟ آلفا؟ کیونگسوی کبیر داره با یه آلفا می‌گرده؟»

کیونگسو بدون اینکه لبخندش محو بشه گفت: «خفه شو.»

چانیول سریع دهنشو بست. کیونگسو به کاکتوس گوشه‌ی میزش اشاره کرد: «دیروز اینو همون آلفا بهم داد. من فقط یه کلمه گفتم خوشگله و اون این‌جوری بود که بیا برای تو.»

چانیول دستشو روی قلبش گذاشت و چشماشو بست: «خدای من این خیلی رمانتیکه.»

کیونگسو با ابروهای بالا رفته به واکنش‌های دراماتیک چانیول نگاه می‌کرد و تلاش داشت نخنده: «این فقط یه کاکتوسه چانیول.»

چانیول تصحیحش کرد: «یه کاکتوس از طرف یه آلفا!»

کیونگسو چشماشو چرخوند: «حالا هر چی.»

چانیول دستاشو روی میز کیونگسو گذاشت و بهشون تکیه داد: «حالا قضیه‌ی اون کادو چیه؟»

کیونگسو نیم نگاهی به کتاب انداخت و گفت: «یه کتابه، اون کاکتوس خودشو بهم داد و من یکی از کتابای خودم.»

All The Little ThingsWhere stories live. Discover now