تهيونگ - زنگ

465 92 10
                                    

*دينگ*

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


*دينگ*

با روشن شدن صفحه ي گوشيم كه كنار كامپيوترم قرار داشت بازيم رو متوقف كردمو اون رو توي دستم گرفتم تا پيامي كه برام ارسال شده بود چك كنم و بلافاصله فهميدم كه اي كاش اين كار رو نميكردم تا مشغله ذهنيم كه سعي در پس زدنش دارم دوباره مثل خوره به وجودم نيفته

- پيشنهاد شده
سكس معلم و شاگرد

نفس عميقي كشيدمو بعد از پاك كردن نوتيفيكشن يوتيوب از كانال پورن،كامپيوتر رو خاموش كردمو روي پاهام ايستادم! به آينه ي رو به روم نگاه كردمو خودم رو ديدم! موهاي قهوه اي كمي بلند،لب هايي كه از كنده شدن پوستشون توسط دندون هاي خودم از سر استرس سرخ شده بودن،چشم هاي درشت و قرمز اشكي از سر دلتنگي! و بغض توي گلوم كه ديده نميشه
همون كسي كه ادعا ميكرد هر كسي رو همون طوري كه هست قبول ميكنه مخصوصا اگه از عزيز ترين افراد زندگيش باشن!

با خودم گفتم:"هنوزم دوستش دارم! خيلي زياد" و توي خفا به صدا دراومدم: اما كاش اين علاقه رو بپذيره و بذاره وارد بشم تا حداقل بغلش كنم

به ناگهاني ترين شكل ممكن گوشيم رو برداشتمو شماره اش رو گرفتمو منتظر موندم!
بوق و بوق وبوق
تا اين كه بالاخره صداي پيغام گير انگليسي رو شنيدمو با اين كه بغضم تركيد شروع كردم:"تو رو خدا بذار بيام ببينمت! دلم خيلي برات تنگ شده"

The dark road by my sideWhere stories live. Discover now