10

1.2K 206 16
                                    

" با آخرین سرعتی که پاهای کوچیکش بهش اجازه میدادن به سمت خونه دویید و قبل از اینکه دست اون مرد عصبانی بهش برسه، موفق شد وارد حیاط بشه.

_ هیونگ!

وقتی هیونگش رو که وسط حیاط مشغول تراشیدن یه تیکه چوب بود دید، داد زد و به سرعت خودش رو پشت اون رسوند و لباسش رو توی مشتش گرفت.
پسر بزرگتر نگاه گیجی به جیمین که پشت سرش قایم شده بود و مرد مسنی که همون لحظه از در حیاط وارد شد و چهره اش کاملا نشون میداد چقدر عصبانیه انداخت و متعجب پرسید:(( دوباره چیکار کردی  جیمین؟))

_ اون بچه احمقو بده بهم تا بهش بفهمونم رفتارش باید چجوری باشه.

مرد عصبانی داد زد و تلاش کرد جیمین رو از پشت نامجون بیرون بکشه اما نامجون دستاش رو روی سینه مرد گذاشت و بعد از هول دادنش به عقب نگاه خشمگین‌ و سردش رو به چشمای اون دوخت.

_ چیکار کرده؟

صدای محکمش باعث شد مرد کمی عقب بره و درحالی که حالا به اندازه قبل جرات ابراز عصبانیتش رو نداشت، کلافه توضیح داد:(( باعث شد توی یه معامله ضرر کنم. زودباش خسارتمو بده بعد دیگه باهاش کاری ندارم.))

_ دروغ میگه. اون می خواست گلدون قلابیش رو به اون خانومه بفروشه. خودم دیدم که یه عالمه از اون گلدونا توی مغازه اش قایم کرده بود ولی به اون خانومه گفت این عتیقه است و فقط همین یه دونه ازش توی کل کشور مونده.

جیمین درحالی که هنوز پشت نامجون قایم شده بود داد زد و وقتی مرد خواست دوباره بهش حمله کنه، بی اختیار هینی کشید و صورتش رو به کمر هیونگش چسبوند.

نامجون مرد رو به باز به عقب هول داد و همزمان که سعی میکرد به موقعیت پیش اومده نخنده، با جدیت رو به مرد گفت:(( پس تو یه شیادی. خب؟ می تونم به مامورای عدلیه معرفیت کنم. می تونی هم همین الان بری و این بچه بیچاره رو راحت بذاری. با کدومش موافقی؟))

دستاش رو جلوی سینه اش به هم قفل کرد و نگاه منتظرش رو روی مرد که حالا مستاصل به نظر می رسید چرخوند.

_ شما...شما لعنتیا!

مرد از بین دندونای بهم فشرده اش غرید و درحالی که برای خالی کردن قسمتی از خشمش پاهاش رو روی زمین میکوبید، به عقب چرخید و کمی بعد هیکل درشتش پشت در چوبی خونه گم شد.
با بیرون رفتن اون، جیمین خودش رو از مخفیگاهش پشت نامجون بیرون کشید و نگاه ترسیده ای به صورت هیونگش که هنوز رو به جای خالی مرد فروشنده بود انداخت.

_ از دستم عصبانی نیستی؟

نامجون سرش رو پایین آورد و با لبخند موهای جیمین رو نوازش کرد.

_ نه.

آروم جواب داد و بعد روی زمین زانو زد و دستاش رو روی بازوها و بدن جیمین حرکت داد.

after sunset [yoonmin]Where stories live. Discover now