♬23♬

622 134 115
                                    

″کیم نامجون..کیم سوکجین..مین یونگی..جانگ هوسوک...پارک جیمین...کیم تهیونگ.. جئون جونگ کوک..بی تی اس ″

این ترانه ای بود که هزاران طرفدار با صدای بلند و محکمی میخوندن.

هفت تا اسمی که اگه کنار هم قرار میگرفت تنها به یک چیز ختم میشد ″بی تی اس″

℅نامجون لطفا بیا بشین باید میکاپ بشی .

سونگمیون بدون اینکه نگام کنه گفت و به گشتن تو کیفش ادامه داد.

بی هیچ حرفی چند قدم به جلو برداشتم و روی صندلی نشستم .

همونطور که در حال آماده کردن وسایلش روی میز بود نگاهم به انعکاس تصویرم تو آینه افتاد.

داغون!
تنها کلمه ای که بلافاصله بعد از دیدن خودم به ذهنم رسید ...

℅خب نامجون آماده ای؟

به آرومی سرمو تکون دادم .

%پس لطفا چشماتو ببند .

از حرفش پیروی کردم و با گذاشتن پلک هام روی هم به سونگمیون اجازه دادم به طور مسلط کارشو انجام بده .

با اینکه سنش کم بود اما به طرز فوق العاده ای مهارت داشت .

℅اگه بخوای میتونی چشماتو باز کنی.

بعد از چند دقیقه گفت و از کنارم فاصله گرفت تا وسیله مورد نیاز بعدیشو از رو میز برداره .

به محض باز کردن چشمام و دیدن آینه زبونم بند اومد .

-جذاب شدی... آر ام.

با چشمای گرد شده به تصویر پسری که با فاصله کمی پشت سرم ایستاده بود زل زدم.

-وقت داری؟

پرسید و من در جواب فقط سکوت کردم .

-میخوام باهات حرف بزنم
ولی واسه اولین بار ازت میخوام سکوت کنی
فقط گوش کن
فقط بذار بگم...

ضربان قلبم بی دلیل بالا رفته بود
حس بدی تمام وجودم رو در بر گرفت
حرف زدن اونم تو این موقعیت؟ چهل دقیقه قبل از کنسرت؟

-میشه گوش کنی؟

قبل از اینکه سونگمیون دستور دیگه ای بهم بده سرمو به نشانه تایید بالا پایین کردم .

℅خب نامجون لطفا همینجور سرتو صاف نگه دار

جین با گرفتن جوابش و نگاه خیره من رو خودش لبخند تلخی زد.

-صداشونو میشنوی؟

دو مرتبه و با کمی تردید سرمو تکون دادم که بلافاصله سونگیمون با قیافه در همی بهم اخطار داد .

℅تکون نخور!

تو دلم فحشی نثارش کردم .

جین با دیدن اخم محوم خنده ای کرد .

♪...𝐍𝐨 𝐌𝐨𝐫𝐞 𝐁𝐓𝐒...♪Where stories live. Discover now