pt.14

3.2K 384 31
                                    

تهیونگ به جونگ‌کوک حس متفاوتی می‌داد. همیشه همینطور بود‌. از وقتی که به خودش اومد و دید نمی‌تونه حس یکسانی به دوتا پسردایی هاش داشته باشه این رو فهمیده بود که تهیونگ براش متفاوته.

جونگ‌کوک برای خنده های جیمین ضعف نمی‌کرد، اگه تو بازیا زمین می‌خورد نگرانش نمی‌شد، بهش می‌خندید. نحوه غذا خوردنش براش دلنشین نبود ، برای فورمون دارچینش سست نمی‌شد و تپش قلبش نمی‌گرفت.
مهم تر از همه، جونگ‌کوک نسبت جیمین هیچ کشش جنسی ای نداشت، همونطور که به هیچ آلفا و بتا و امگای دیگه ای نداشت.

جونگک‌کوک فقط به تهیونگ کشش داشت!
کششی که هیچوقت از شدتش کم نشده بود؛
مثل همین الان که در سکوت به نفس های منظم شده ی تهیونگِ خوابیده رو سینه‌ش گوش می‌داد و ریتم دم و بازدمش رو حفظ می‌کرد.

دست راست تتو شده‌ش رو با کرختی دور کمر پسر محکم تر کرد، بینیش رو لای موهای طلایی رنگ امگا گذاشت و دم عمیقی از ترکیب بوی ملایم شامپو و ترنجش گرفت.

مثل روز براش روشن بود که آرامشِ الانش قرار نیست زیاد ادامه پیدا کنه پس سعی کرد برای چند دقیقه هم که شده از آرامش ساطع شده از تن پسر و لذت ارگاسم شدیدی که نیم ساعت پیش ازش گرفته بود فاصله بگیره و ذهن شلوغ و درگیرش رو خلوت کنه.

عکس العمل تهیونگ؟ حتی نمیخواست بهش فکر کنه. در خوشبینانه ترین حالت ممکن یه سیلی تو گوشش می‌خوابوند با مضمون " به چه حقی به خودت اجازه دادی وقتی تو حال خودم نیستم لمسم کنی؟ اونم یه هم‌نوعت رو؟"

این مهم نبود، ولی جونگ‌کوک می‌شکست اگه تهیونگ از خودش می‌روندش. خورد می‌شد اگه بی صدا رابطه برادرانه تازه ساخته شده‌شون رو ریشه کن می‌کرد. باید قبل از همه اینا خودش می‌رفت.

نگاهی به آینه روبروی تخت تهیونگ کرد و در حین بغضی نگاه کردن به تصویر لخت خودشون نیشخندی به کلمه برادر تو ذهنش زد.

*****

"خب؟"

"بابا کیرم دهنت جدی"

"باشه کیرت دهنم ولی توضیح بده"

جین پوفی کرد و به هوسوک که اول صبح مثل بلای آسمونی سرش نازل شده بود چشم غره ای رفت: "توضیحی نداره احمق! من شما دوتا لندهور رو بین اون همه امگا جمع کردم و دونه دونه فرستادمتون خونه"

هوسوک با چشمای باز شده رو کاناپه خونه دوستش به جلو متمایل شد: "خب؟"

جین بعد از مکثی با حرص بالشتک رو کاناپه رو برداشت و محکم تو سر هوسوک کوبید.

"چته وحشی!"

هوسوک با مالیدن موهای بلوند و رگه های صورتی رنگش گفت و با عصبانیت و خنده آمیخته به هم رو به جین توپید.

| 𝗛𝗲 𝗶𝘀 𝗺𝘆 𝗣𝗲𝘁𝗿𝗶𝗰𝗵𝗼𝗿 | ⱽᵉʳˢWhere stories live. Discover now