"جین چرا میخندی؟ باور کن جدی ام. حتی میخوام یه اعلامیه چاپ کنم توش بنویسم «مریض نشید، کیم نامجون دکتر شده» بعد هم برم رو دیوار تک تک کوچه پس کوچههای سئول نصبش کنم"
هوسوک با لحنی که هیچوقت از فان بودنش کم نمیشد گفت و جین این بار بلندتر خندید.
"مجبوری انقدر دیکهد باشی؟ میدونی چقدر تلاش کردم تا تونستم بالاخره مدرکمو بگیرم؟ البته که نمیدونی، تو یه علاف بیکاری که هیچ ایدهای نداره دانشجوی پزشکی بودن و درجا زدن پشت هر ترم و سروکله زدن با استادای تو کون نرو یعنی چی"
نامجون با حرص غر زد و برای بار هزارم به این که دوستاش چقدر عوضین فکر کرد.
"خیلیخب انقدر جوش نیار دکتر، بگو ببینم واسه مطب قراره چیکار کنی؟"
جین بود که سعی کرد مداخله کنه. نیم نگاهی به تهیونگ که بی توجه به اونا سرش تو گوشی بود و هر چند وقت یه بار لبخند میزد و بعد دوباره مشغول چت کردن میشد انداخت.
"پدرم گفت برام یه جا رو اجاره کرده؛ فردا پسفردا قراره برم ببینمش. میدونی؟ ولی من دلم نمیخواد مدیونش بشم، همین که کار کنم و پولش رو پسانداز کنم برش میگردونم، شاید حتی بتونم یه مطب خوب بخرم"
جین سری به نشون تایید تکون داد و نگاهشو سمت هوسوک که با لبخند به نامجون نگاه میکرد چرخوند. نامجون خوشحال و ذوق زده بود و دیدن خوشحالیش باعث میشد لبخندی به همون اندازه واقعی رو لبای دوستاش بیاد. نامجون برای به اینجا رسیدن واقعا تلاش کرده بود.
"تبریک میگم، ولی هنوزم در مورد اعلامیه جدیم"
هوسوک گفت و نامجون چشم غره ای بهش رفت.
"خفه شو، من دکتر حاذقی ام"
"باور کن ترجیح میدم خاکسترمو تو دریا پخش کنن تا اینکه وقتی مریض شم بیام پیشت برام نسخه بپیچی"
جین کوتاه خندید، با برداشتن کاسه نودلش چاپستیکش رو وارد ظرف کرد و نامجون رو که برای مقابله به مثل آماده بود ایگنور کرد.
"باشه، ولی وقتی همه رو جز تو برای مدرکم به جشن دعوت کردم، گریه نکن و دلیلش هم نپرس"
هوسوک فقط انگشت فاکش رو بالا آورد و با گرسنگی ای که احساس میکرد ظرف نودل دست نخورده ای رو از روی میز جلوتر کشید و با تغییر پوزیشنش از حالت درازکش به نشسته روی میز خم شد.
"گدا تر از این حرفایی عزیزم، این رو من نمیگما، غذای روی میز میگه"
و با اتمام جملهاش به کاسههای نودل روی میز اشاره کرد.
"سه تایی وسط روز مثل بلای آسمون سرم نازل شدین، انتظار داشتی نهار واستون لابستر آماده کنم با ویسکی؟"
YOU ARE READING
| 𝗛𝗲 𝗶𝘀 𝗺𝘆 𝗣𝗲𝘁𝗿𝗶𝗰𝗵𝗼𝗿 | ⱽᵉʳˢ
Fanfiction"احمق تو پسرعمه منی!" "ولی هیچ پسردایی ای زبونشو تو حلق پسرعمهش فرو نمیکنه، هیچ پسردایی لعنتی ای نمیتونه تو همون حرکت اول نقطه فاکینگ لذت پسرعمهشو پیدا کنه!" "متاسفم تهیونگ، متاسفم که هرچقدر سعی میکنم تکیه گاه باشم، ماهیتم مانع میشه. تو پتریچر...