13. ضدعفونی

221 49 26
                                    

هری بی قرار بود. لویی روی یه راحتی که مال اما بود، نشسته بود. اونا منتظر اما بودن.

"بهتره که من برم-"

"نه! تو میمونی. تو میمونی." هری دوبار تکرار کرد. افکارش پریشون بودن. نمیدونست واقعا از کجا ضربه خورده.

اما بهش دروغ گفته بود. تمام این مدت. لویی بهش توضیح داد...لویی گفت تروی سالهاست که طرفدارشه و بالاخره میخواسته کاراش رو بهش نشون بده. لویی گفت دخترعموی اما دوستِ دوستِ تروی عه و میگه هر وقت میره خونه ی اما، کلی کار از طرفداراش میبینه که هرگز به دست خود هری نمیرسه.

کمی بعد در خونه زده شد و هری از جا بلند شد. موهای قهوه ای نرمش رو کنار زد و در رو باز کرد. اما بی حوصله بهش نگاهی انداخت.

"باز چِت شده...آقای استایلز؟" اون دختر پرسید. هری فیسی کرد و بهش گفت بیاد داخل. اما وارد خونه شد و با دیدن یه پسر دیگه شوکه شد.

بی سابقه ست هری کسی رو جز اما بذاره بیاد تو خونه ش...خود اما هم بعد سه سال کار کردن باهاش این اجازه رو کسب کرد. این اذیتش میکرد...

"اوه واو...این هاتی کیه اینجا، آقای استایلز اعظم؟" اما پرسید و ابروهاش رو با لبخند بالا پروند. هری پوفی کرد.

"همون باکتریه ست، کاریت نباشه." اون کوتاه توضیح داد و اما "آو" ای سر داد.

"منو ببر خونه ت." هری محکم گفت. لویی قسم میخوره دید اما یه سکته رو رد کرد. لویی از فوبیای هری خبری نداشت برای همین زیادم شوکه نشد. اون فکر کرد اما شوکه شده چون قراره دستش رو شه.

"داری- داری شوخی میکنی؟"

"من با تو شوخی دارم؟" هری بلند جواب داد. اما دیگه نمیتونست باور کنه...نکنه...نکنه- همش تقصیر این پسره بود.

"خیلی خب...خیلی خب..." اما گفت. اون آهی کشید و به دوتا پسر گفت باهاش برن. و این مقدمه ی غر زدناش بود.

چون فقط یه ساعت طول کشید هری از خونه بره بیرون.

"وای نه بذار یه بار دیگه چک کنم ببینم چراغ اتاقم خاموشه؟"

"فاک هری!" اما داد کشید. یکی از همسایه ها که داشت میرفت تو واحدش برگشت، "محض رضای مسیح ده بار چکش کردی! تموم کن بیا ببینم!" اون بلندتر داد کشید. هری که یه سویشرت پوشیده بود با جین و بوتای راک، کلاه سویشرتش رو کشید روی سرش. در خونه رو سه بار قفل کرد و کلیداش رو انداخت تو جیب سویشرتش، بعد زیپ جیب رو کشید.

ماسک روی چونه ش رو کشید روی دهنش، کوله ش رو روی شونه ش جا به جا کرد و گفت آماده ست. لویی کلی بهش خندید...اونقدر زیاد مسخره ش کرد که اما با کیفش کوبوند تو کله ش.

اصولا اما آدمی بود که از مسخره کردن و خندیدن لذت میبرد.

وقتی جلوی در ماشین ایستادن، هری کوله ش رو باز کرد. یه فوم ضدعفونی کننده برداشت و یه جفت دستکش. اول دستگیره ی در رو کاملا ضدعفونی کرد و بعد با کلی ادا و اطوار چندشی، در رو با دستای تو دستکشش باز کرد. یه ضد عفونی کننده ی دیگه برداشت و روی صندلی ها زد.

Animator 💫 LarryWhere stories live. Discover now